عظمت در بخشش و صبر

دریافت صوت

مالک اشتر از بازار می‌گذشت . یک جوان بی‌ادب، مالک را دید با آن پیراهن و عمامه کرباسش. فکر کرد یک دهاتی از همه جا بی‌خبر است که می شود او را با عمل ناروایی دست انداخت. سنگ یا هسته خرمایی به او پرتاب کرد. مالک برگشت یک نگاهی به جوان کرد و هیچ نگفت و رفت. جوان، بادی به غبغب انداخت که خوب دست انداختم و خوب زدم. یکی از کسبه گفت می‌دانی که را زدی؟ مالک اشتر بود!

تا جوان این را شنید به لرزه و اضطراب افتاد گفت قبل از آنکه مورد تعقیب قرار بگیرم بروم معذرت خواهی کنم. به عجله آمد. گشت و گشت تا فهمید مالک رفته در مسجد کوفه. رفت دید مالک به نماز ایستاده. نمازش را خواند به سجده رفت و بعد از آن دست به دعا برداشت. رویش را از قبله برگرداند. جوان افتاد روی دامن مالک زارزار گریه می کند که آقا مرا ببخش. فرمود بلند شو جوان و اضطرابی نداشته باش. من علاوه بر آنکه تو را بخشیدم، به مسجد آمدم و نماز حاجت خواندم و دعا کردم که خدا تو را ببخشد.

ببینید چه کرده مالک.

اگر امر کرده بود بروند آن جوان را کت بسته بیاورند، بیشتر احساس عظمت برای او می‌کردید یا الآن.

مگر مانعی دارد که ما هم مثل مالک باشیم، بزرگوار. این معنای خودسازی است.

وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنين.

عزیزان مبادا خشمگین شوید. اگر در معرض خشم قرار گرفتی برو کنار. نایست، خطرناک است.

اگر هم کسی به تو بدی کرد او را به بزرگی ببخش.

ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق

 

به عظمت در بخشش و صبر امتیاز دهید.
1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره
Loading...