: صوت
خداباوری در مقام عقل و قلب
در حال بارگذاری...

گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:

یکی از رفقا می­گفت من قلبم اذعان نمی­کند. به مرحله عقل رسیده اما به مرحله قلب نرسیده. شاعر می­گوید:

ز ناشایستگی ما کور هستیم (ما دور هستیم)/ وگرنه یار پیداتر ز پیداست/ رخش ز آیینه گیتی هویداست.

دیگر از آفتاب روشن تر! ما نمی­توانیم ببینیم.

رسول خدا فرمود: اگر عبد به طور غالب به فکر و ذکر من باشد من همت او را در ذکر خودم می­کنم و ما ­بین خودم و او حجاب را برمی­دارم که با من صحبت کند. راز و نیاز کند. در من فکر کند.

اما خیلی زحمت می­خواهد. اول باید آن پیراهنِ «دلم می­خواهد» و … را عوض کند و به واسطه اعمال صالحه خود را آماده کند. « وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّه»‏. اعمال صالحه را ان شاء الله برای خودش مهیا می­کند. برای روزی که کسی جز پروردگار در آن روز به داد کسی نمی­رسد.

« [إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَيْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِه‏ … ] وَ تَخَلَّى مِنَ الْهُمُومِ إِلَّا هَمّاً وَاحِداً انْفَرَدَ بِهِ». یعنی از جمیع هموم و تعلقات، خودش را خلاص می­کند  فقط یک نقشه دارد و می­خواهد پیاده کندآنهم ان­شاء­الله قرب پروردگار است. هر جزئی کارش را با استاد در میان می­گذارد که این دنیا نیست؟ این غفلت نیست؟

«  فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَى وَ مُشَارَكَةِ أَهْلِ‏ الْهَوَى». از بدان می­برد. «من تاب و لم یغیر جلسائه لیس بتائب». با اشخاص مهذب و آگاه مراوده می­کند، نه کوردلان.

« يَصِفُ‏ الْحَقَ‏ وَ يَعْمَلُ بِه»‏. اگر چنانچه وصف حق می­کند اول خودش پیشی می­گیرد در عمل به حق.

«  لَا يَدَعُ لِلْخَيْرِ غَايَةً إِلَّا أَمَّهَا وَ لَا مَظِنَّةً إِلَّا قَصَدَهَا». تمام فضائل انسانی را یکی پس از دیگری برخوردار میشود. قناعت نمی­کند. آن وقت پروردگار کم­کم قلب او را منور می­کند. باید در خود بررسی کند خداوندی که « لا یکلف الله نفسا الا وسعها»، فرموده « یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا»؛ یعنی ای کسانی که به عقلتان باور شده به قلبتان باور کنید.

وقتی که دکتر میر(ره) گفت یک دلیل مختصری که ما را به خدا ارائه کنید هست؟ گفتم بله. « الْبَعْرَةُ تَدُلُ‏ عَلَى الْبَعِيرِ وَ آثَارُ الْقَدَمِ تَدُلُّ عَلَى الْمَسِيرِ كَيْفَ السماوات و الارض لَا تَدُلَّانِ عَلَى اللَّطِيفِ الْخَبِير».

اگر از این دلایل متقن و محکم که عقل در برابرش عاجز است به ذهنت گفتی، آن وقت به مرحله قلب می­رسد. پروردگار هم اینها را به مرحله قلب می­رساند.

علی (ع) در صفات کُمَّلین می­فرماید: « لَا يَدَعُ لِلْخَيْرِ غَايَةً إِلَّا أَمَّهَا».

لقمان – با آن مرتبه – به هر که می­رسید می­گفت: آیا نزد شما از فضائل انسانیت که انسان بر هوای خود غلبه کند چیزی هست [که به من بگویید]؟

« وَ لَا مَظِنَّةً إِلَّا قَصَدَهَا».

« وَ عَرَفَ‏ مَنَارَهُ‏ » یعنی از ادله و براهین راههای [رهسپار شدن] به سوی پروردگار را شناخت بعد از اینکه

«و قَطَعَ غِمَارَه‏»؛ تعلقات نفسانی را یکی بعد از دیگری می بُرد و در عوض به فضائل انسانی تخلق عملی پیدا می کند.

« وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَيْسَ بِه‏». یک عده­ای هستند که نه. آخر«آن را که خبر شد خبری باز نیامد». آنکه عالم و نحریر است، نمی­گوید که من می­دانم بلکه همه وقت می­گوید نمی­دانم.

ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
مشاهده موارد بیشتر از ویدئوهای دروس اخلاق
مراجعه به صفحه نخست سایت معاونت تهذیب حوزه

به خداباوری در مقام عقل و قلب امتیاز دهید.
1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره
Loading...