کنترل قلب و زبان

دریافت صوت

گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:

بنده خودم را خدمتگزار شما می دانم.  وقتی که بنده بالای منبر می­نشینم، خودم را یک خدمتگزار در برابر آقایان می­بینم نه اینکه من کسی باشم، من خدمتگزار آقایان هستم، برای آنها مسئله می­گویم و حدیث می­گویم.

زنده کردن امرآل محمد(ص)

حضرت علی بن موسی الرضا (ع) فرمودند: «رحم الله عبدا احیی امرنا».  خدا رحمت کند کسانی را که امر ما را زنده می کنند. شخصی سؤال کرد: یابن رسول الله! امر شما چطور زنده می­شود؟ حضرت فرمودند: علوم ما آل محمد (ص) را یاد می­گیرند و به مردم القاء می­کنند. «فان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا». اگر مردم زیبایی کلام ما را بفهمند، متابعت می­کنند.

تمام توجه من به آیه­ای است که برای شما خواندم، توجه به زمانی که ما را پای حساب می­کشند.

پیامبرگرامی اسلام (ص) فرمودند: هنگام تشییع جنازه که می­رسد، روح میت خطاب به اهل و عیال و فرزندانش می­گوید: دنیا با شما بازی نکند، همانطور که با من بازی کرد. «یا اهلی ویا ولدی لاتلعبن بکم الدنیاکما لعبت بی».

علامه مجلسی (ره) مبتلا به بیماری نقرس بود و خیلی اذیت می­شد. (پروردگار با بیماری، درجه اولیاء خود را بالا می­برد، البته ایشان که چشم و چراغ آل محمد (ص) است) عرض کرد: پروردگارا! من دیگر طاقت این درد را ندارم، می خواهم راحت بشوم! بعد ایشان یک آقای جلیل القدری را می­بیند که وارد اطاق شد و سلام کرد و دستش را روی پای ایشان گذاشت و فرمود: آیا پایت باز هم درد می کند؟ ایشان جواب می دهد: آنجایی که شما دست می گذارید، دیگر درد نمی کند. (ایشان ملک الموت (ع) بوده است) بعد دستشان را روی زانوی ایشان می­کشند وکم کم بالاتر تا اینکه روح مبارک ایشان را قبض می­فرمایند.

سید جزائری (ره) در محضر علامه مجلسی (ره) شاگردی می­کرد، اما نظرش این بود که عالم نباید خیلی متشخص باشد

و نسبت به مرحوم مجلسی (ره) که مقامی داشتند و یک مقدار با شکوه ظاهری و همراه با نوکرها حرکت می کردند، انتقاد داشتند، تا اینکه بعد از وفات علامه مجلسی (ره) اوضاع اصفهان دگرگون شد و نظم برخی از امور به هم ریخت و ایشان فهمید که در نظم اصفهان که آن روز پایتخت بود – مرحوم مجلسی (ره) و موقعیت و مقام ایشان نقش بسزایی داشته است.

سید جزائری (ره) سر مزار مرحوم مجلسی (ره) می رود و شب در عالم رؤیا ایشان را می­بیند که به او می­گوید: یک روز در حال گذر بودم که دیدم یک نفر را تا حد مرگ کتک می­زنند. پرس­و­جو کردم و فهمیدم که تاجری است که توان پرداخت بدهی خود را ندارد. گفتم: چرا این آقا را کتک می­زنید؟ همراه من بیایید و هر قدر این آقا به شما بدهکار است، من پرداخت می­کنم. آنها را راضی کردم و تاجر را از مرگ نجات دادم. بعد از مرگ از من سؤال کردند که مجلسی با خود چه آورده­ای؟ و بعد هم یک به یک اعمالم را مورد بررسی قرار دادند و گفتند: بالاترین عملی که برای تو ذخیره کرده­ایم، نجات دادن آن تاجر است! بعد از مرگ همه را محاکمه می­کنند. مجتهد و غیر مجتهد و هر کسی که باشی، باید جواب پس بدهی.

آن اموالی که به آن فخر و مباهات می­کردید و شما را از معنویات باز می­داشت، در دنیا جا گذاشتید و ما هستیم و شما و اعمالتان.

حضرت امام (قدس سره) بارها می­فرمودند که علوم دانشگاهی ظهور در مادیت دارد. علوم معنوی نشان دیگری دارد، با قلب سرکار دارد.

امام صادق (ع) فرمودند: ما به کسی مؤمن نمی­گوییم، مگر اینکه از تمام اوامر ما تبعیت نماید. «انا لانعد الرجل مؤمناً حتی یکون بجمیع امرنا متبعا».  برای تبعیت از اوامر اهل بیت (علیهم السلام) اول باید انسان با شرکت در مجالس علم، معالم دینش را یاد بگیرد، هیچ مانع و رادعی هم نمی­تواند انسان را از انجام این وظیفه منع کند، حتی پدر انسان.

حضرت در ادامه فرمودند: «الاو ان من اتباع امرنا الورع». یعنی باید از محرمات الهی اجتناب بکنید. اگر کسی به شما بد گفت، نباید زبان شما از حد عفت خارج شود. اگر در نماز جماعت شرکت کنید، ولی زبان شما عفت نداشته باشد، تمام اعمال شما عاطل و باطل خواهد شد

حال اگر کسی به من فحش داد و من بخاطر پروردگار از او صرف نظر کردم، فوری از جانب پروردگار به قلب من افاضه می­شود و در قلب اثر می گذارد. این معنای زهد است. «زَهِدَ» در لغت یعنی «تَرَک واعرَضَ عنه».

واقعاً این روایت شنیدنی است که رسول اکرم (ص) فرمودند: اگر جوانی را دیدید که بخاطر خدا نگاه به نامحرم را ترک کرد، همان وقت به او نزدیک شوید و از کلمات حکمت آمیز او استفاده کنید.

از این روایت معلوم می شود که علم باید افاضه بشود. حضرت فرمود: مشرق بروید، مغرب بروید، علم در نزد ما آل محمد (ص) است. علم حقیقی که قلب شما را اصلاح کند، قلب شما را روشن کند، در نزد ماست.

شخصی از امیرمؤمنان (ع) سؤال کرد: زهد چیست؟ «قیل لامیرالمؤمنین ما الزهد فی الدنیا؟».  فرمودند: زهد یعنی اعراض و دوری از حرام. «تنکب حرامها». زهد، لباس کهنه پوشیدن نیست، لباس اطلس بپوش، اما از حرام خدا بپرهیز. بالاترین زاهد آن جوانی است که عمل بد را ترک کند، از نگاه به نامحرم پرهیزکند. همین که این جوان حرام را ترک کرد، با او همنشین شوید و از بیانات حکمت­آمیزش استفاده کنید.

همین، دلیل بر حقانیت دین اسلام است. عجب دینی است که این نتیجه را فوری در قلب اشخاص پیاده می کند. این شخص که حکمت نمی دانست، چطور شد که در اثر ترک یک عمل بد صاحب حکمت شد؟! پروردگار به خاطر اینکه این جوان – با اینکه غرائزش در کمال التهاب است – پا روی امیال نفسانی خود گذاشت، حکمت را به قلب او عنایت کرد. زاهد حقیقی اوست. از او استفاده کنید. پس معلوم می شود که اثر معنویت را فوری در خودتان حس خواهید کرد. ولقد آتینا لقمان الحکمة.  و قال (ع) «العقل والفهم»  حکمتی که به لقمان (ع) داده شد، عقل و فهم بود.

این روایت، عجب روایتی است که امام صادق (ع) فرمودند: زهد به زایل کردن مال نیست، بلکه به این است که معنویتی را که خدا به من داده، بالاتر از آن میلیاردهایی که به دیگران داده، بدانم. «لیس الزهد فی الدنیا باضاعة المال بل الزهد فی الدنیا ان لاتکون بما فی یدک اوثق منک بما فی یدالله عزوجل».

از لقمان حکیم (ع) پرسیدند: غنی کیست؟ ایشان فرمودند: غنی آن کسی است که پروردگار عزیز به او معنویت سرشار داده است، هر وقت مردم از او بخواهند، برای آنها بیان می کند و اگر کسی از او نخواهد، خودش از این گنجینه الهی استفاده می کند.

دوای درد درون را هم از درون بطلب/دوا و درد تو ای مغربی برون ز تو نیست

وقتی که در حال مراقبه هستی و خودت را در حضور و محضر پروردگار عزیز می بینی و زبانت را از حرام کنترل می کنی، وزانت و متانت در وجود شما پیدا می شود و خودت این را حس خواهی کرد.

خدا رحمت کند مرحوم آقای مطهری (ره) را و خدا نیامرزد آن کسی را که با دست جفای خودش، مؤمنین را از فیوضات محضر ایشان محروم کرد. ایشان غالباً این روایت را می خواندند که: «لولاتکثیر فی کلامکم و تمریج فی قلوبکم لرأیتم ما اری و لسمعتم ما اسمع».  یعنی اگر یک قدری قلب و زبان را کنترل کنید، آنچه را رسول خدا (ص) می بیند، شما هم خواهید دید.

فرمود: اگر کسی سکوت نصیب او شد، موقعیت بالایی دارد، اما همین شخص اگر ببیند که حق دارد از بین می­رود، آنجا صحبت می کند. اگر ببیند که معنویات را پایمال می کنند، صحبت می­کند.

عنان قافله ی دل به دست گرگ مده/ که این همی نیاید زگرگ چوپانی

گرگ، آز و حرص و صفات رذیله هستند، اینها به منزله حیوانات موذیه هستند.

یکی از رفقا را – که نماز نمی خواند – بنده در عالم رؤیا دیدم که یک قفس آوردند و این آقا را درون قفس کردند. همین که او را در داخل قفس انداختند، به شکل یک کرکس درآمد. چنگالهایش را به میله های قفس می زد و می­گفت: مرا نجات بده.

مردم در روز قیامت به شکل باطنشان محشور می شوند. «یحشر الناس علی صور اعمالهم و نیاتهم».

اگر این درنده خوئی زطبیعتت بمیرد/ همه عمر زنده باشی به مکان آدمیت

حضرت می­فرماید: آن اشخاصی که تخلق عملی ندارند و به صفات حیوانی مانند صفت درندگی متصف اند، مانند مرده بین زنده ها هستند. «میت بین الاحیاء».  صورت برزخی آنها – مثلًا – خوک است، میمون است.

وقال: (ص) «من اکرم عالماً فقد اکرمنی».  هر کس به عالمی احترام بگذارد، به من احترام گذاشته باشد. شب و نیمه شب التماس کن. تا که زود است، شب و نیمه شب التماس کنید. دعای نیمه شبی دفع صد بلا بکند.

عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش/ که یک کرشمه تلافی صد بلا بکند

عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد/ ای عجب من عاشق این هر دو ضد

بله! لطف خدا را دوست دارم، قهرش را هم دوست دارد. باید صلاح خودت را به دست طبیبِ طبیبها بدهی. «انتم کالمرضی و رب الارباب کالطبیب».

جز تو طبیب نبود باید به هر دو کون/ این دردهای بی حد ما را دوا کنی

پروردگار طبیب است و شما مریض هستید، صلاح مریض به دست طبیب است، نه بر اساس خواسته های خودش. استقامت در مقام مراقبه تا نابودی خطورات قلبی «ولاتمریج فی قلوبکم»، یعنی باید آنقدر در مقام مراقبه باشی تا خطورات قلبی به کلی نابود شود و صفحه دل نورانی شده و جای پروردگار شود.

نداری گر چنین دل تا که زود است/ بزن بر دامن صاحبدلی دست

که تا از قید نفست وارهاند/ (در تحت تعالیم معنوی) تو را تا منزل جانان رساند.

ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق

به کنترل قلب و زبان امتیاز دهید.
1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره
Loading...