پروردگار را در مجالس خیر و علما بیابید

دریافت صوت

گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تُلْهِکمْ أَمْوَالُکمْ وَلَا أَوْلَادُکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَمَنْ یفْعَلْ ذَلِک فَأُولَئِک هُمُ الْخَاسِرُونَ».

موسی بن جعفر (ع) و امام صادق (ع) هر دو بزرگوار، این حدیث را در کلمات خودشان بیان فرموده اند که وقتی آن شخص گفت: «یابن رسول الله اوصنی». توصیه ای به من بفرمایید. «فقال له: لایراک الله حیث نهاک ولایفقدک حیث امرک». فرمودند: مبادا پروردگار، تو را در جایی که مورد نهی است، ببیند. مثلا در مجالس لهو و لعب و…

انسان باید همه اش در این ماه محرم روز و شب در مقام مراقبه باشد.

باید پروردگار، شما را در مجالس خیر ببیند. در مجالس عزاداری اباعبدالله (ع) شما را ببینند. در مجالسی که برنامه های دینی پیاده می شود، شما را ببینند. مبادا طوری بشود که در اماکن بد و لهو و لعب وارد شوید.

یکی از رفقا برای من نقل کرد که وقتی با یک نفر مختصر مزاحی کردم، در خواب به من تذکر دادند که آن کار مناسب مقام شما نبود! می خواهم عرض کنم که با اینکه شما خودتان هم مراقبت می کنید، اما پروردگار عزیز هم مراقب شماست که حرکاتی که نارواست از شما سر نزند.

فراگیری علم دین، فقط از عالم ربانی باید باشد. حضرت فرمود: «لانجاة الا بالطاعة والطاعة بالعلم والعلم بالتعلم».  بعد می فرماید: باید برنامه  دینی خود را از عالم ربانی یاد بگیرید. سوال می کند: یابن رسول الله، چگونه عالم ربانی را بشناسیم؟

حضرت می فرماید: «بالعقل». یعنی به وسیله ی عقلتان باید بشناسید. نه اینکه خدای نکرده، بعد از اینکه شما سال ها در مسجد امین الدوله آمدید و این احادیث مستند را گوش دادید، آن وقت بشنوم که شما – العیاذ بالله – با این حضرات صوفیه – خذلهم الله – رابطه پیدا کرده اید.

دستور آیت الله شاه آبادی (ره) برای نجات به خانقاه رفتگان

باید از کلاس اول – که ترک محرمات و فعل واجبات است – شروع کرد، آقا! تصور نکنید که بنده اطلاعی از این مسائل ندارم. در زمانی که حضرت آیت الله آقای شاه آبادی (ره)  در قید حیات بودند، به ایشان خبر دادند که بعضی از رفقا برعکس نتیجه گیری کرده اند و متأسفانه به خانقاه صفی علی شاه رفته اند. البته دوره صفی علی شاه نبود. دوره ای بود که ایشان رفته بود و وفا علی به جای او آمده بود.

فرمودند: آیا کسی هست که این رفقا را از این ورطه ی هلاکت نجات بدهد؟

من به این چیزها برخورده ام، آقاجان! کسی سال ها به مسجد امین الدوله بیاید و این احادیث را بشنود، آن وقت خدای نکرده…

ای بسا ابلیس آدم روی هست  /  پس به هر دستی نباید داد دست

بعضی رفقا به قدری نورانیت دارند که اساتید آنها را معرفی می کنند. حتی اینکه به چه کسی اقتدا بکنند را به آنها گوشزد می کنند و اینکه پیش چه کسی باید درس بخوانند. این قدر نورانیت دارند. آن وقت من باید این قدر تاریک باشم!

ایشان (آیت الله شاه آبادی) فرمودند: چه کسی داوطلب می شودکه این رفقا را از اینجا (خانقاه صفی علی شاه) دربیاورد؟

گفتم: آقا! بنده داوطلب می شوم که یک مدتی بروم در حلقه ی دراویش و رفقای خودم را نجات بدهم. اولین کاری که کردم، مطالعه ی کل تفسیر ملا سلطان علی گنابادی بود. دیوان مظفرعلی شاه و حتی تفسیر صفی علی شاه را هم مطالعه کردم.

مدتی در حلقه ی دراویش داخل شدم. آنها رسمشان این بود که از هر کس که داخل در حلقه ی دراویش می شد، تعهد می گرفتند. یک کاسه ی نبات و یک انگشتر دوازده امام می آوردند و بر سر مزار صفی علی شاه می گذاشتند و قسم می دادند که باید به این آب و خاک خیانت نکنید (یعنی در حلقه دراویش بمانید). در یک جلسه، خود وفا علی رئیس دراویش بلند شد و بین همه یک چیزهایی تقسیم کرد، در حالی که این جملات را تکرار می کرد:

کسی مرد تمام است کز تمامی/ کند در خواجگی کار غلامی.

آن وقت دیوان صالح علی شاه را باز کرد و از آن برای اینها مطالبی نقل کرد. یک حرفهای چرند و پرند و…

انسان اگر استاد نداشته باشد، هلاک می شود، داداش جون!. «هلک من لیس له حکیم یُرشده».  یعنی هلاک شد آن کسی که یک دانشمند و استادی ندارد که او را رهنمایی کند و ارائه ی طریق کند.

بالاخره، صحبت های وفاعلی به اینجا رسید که: آقایان وقتی که می گویند: «ایاک نعبد و ایاک نستعین»، باید یک «یاعلی» مثل نور در نظرشان تجسم پیدا بکند. چون فردا بنا بود بنده را ببرند سر قبر صفی علی شاه و قسم بدهند، شروع به صحبت کردم و گفتم: من البته حسابم با این آقایان جداست. من می خواهم که برنامه ی شماها را یاد بگیرم و پیاده بکنم. باید برنامه ی شما مُستَدل باشد. «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین».

چشم بندی نیست. باید بنده مرام شما را با دلیل و استدلال بپذیرم. این که شما گفتید: «یاعلی» با نور تجسم پیدا بکند، این مطلب کجا نوشته شده است؟

وفاعلی در جواب من گفت: در تفسیر ملاسلطانعلی گنابادی (همان تفسیری که بنده قبلا مطالعه کرده بودم).

گفتم: در کدام روایت؟ گفت: از کتاب عیون اخبارالرضا (ع) که حضرت می فرماید: «اجعل احد الائمة نصب عینیک». یعنی یکی از ائمه را نصب العین خودت قرار بده.

گفتم: اینطور نیست. در همان تفسیر ملاسلطان علی گنابادی می نویسد که «اجعل عمل الائمة نصب عینیک». یعنی وقتی نماز می خوانی، ببین امیرمؤمنان (ع) چگونه نماز می خواند، به طوری که اصلا ذره ای به شئونات دنیا توجه نداشت. بالاخره، آن قدر با اینها بحث کردم، تا رفقای خودمان را ازآن وادی هلاکت بیرون کشیدیم.

حال خواستم اینها را به آقایان تذکر بدهم که مبادا خدای نکرده با وجود این همه اهل علم و افاضل، آن وقت شما بعد از آنکه این همه در مسجد امین الدوله حضور پیدا کردید و این احادیث برای شما خوانده شد، – که بنده سندش را مطالعه می کنم، دلالتش را مطالعه می کنم، تا برای شما بیان بکنم – آن وقت شما بروید سراغ جاهایی که نباید بروید!

انسان قرآن را کنار بگذارد و برود – مثلًا – مثنوی بخواند؟! وقتی قرآن بخوانی، حجاب های قلبت برطرف می شود.

شخصی عرضه داشت: یابن رسول الله، من وسوسه دارم. حضرت فرمود: مگر قرائت قرآن نمی کنی؟ «شِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ».  آن وقت، انسان، قرآنی که او را سرتا پا منور می کند و حجاب های باطن و حجاب های قلب را برطرف می کند، کنار بگذارد و مثنوی بخواند!

یک سال تابستان ایشان (آیت الله العظمی بروجردی (ره)) در وشنوه فرمودند که من در اوایل امر در بروجرد علاقه ای نسبت به مثنوی پیدا کردم، به طوری که مزاحم مباحثات من شده بود. بعد، یک مرتبه بنده مُتنبِّه شدم.

«اذا اراد الله بعبد خیراً الهمه رشده». وقتی که پروردگار بخواهد به کسی راه را نشان بدهد، به قلبش الهام می کند. یک قدم که شما بروید، پروردگار ده قدم به سوی شما رو می آورد.

ایشان فرمودند که عرض کردم: بارالها! اگر رویه ی من خطاست، یک ندای غیبی بیاید و من از این عمل (خواندن مثنوی) منصرف بشوم. همین طور که نشسته بودم یک مرتبه هاتفی ندا داد: خطا کردی!! به کوچه رفتم، دیدم کسی نیست. بالای پشت بام رفتم، داخل اندرون رفتم، خبری نبود! گفتم: پروردگارا! اگر این ندا، ندای غیبی بود، یک مرتبه ی دیگر تکرار شود. باز ندا آمد: اشتباه کردی! بلند شدم و کتاب مثنوی را بستم و کنار گذاشتم.

لازم ترین علم ها، علم به احوال قلب است. لازمترین علم ها برای شما، آن علمی است که شما را به احوال دلتان رهبری بکند.

«طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة». در این روایت، هم کلمه ی «مسلم» بیان شده است و هم کلمه ی «مسلمة»، یعنی طلب علم، بر مرد و زن مسلمان واجب است. «و قال الصادق علیه الصلاه السلام: و هو علم الانفس». امام صادق (ع) در ذیل این روایت می فرماید: آن علمی که طلبش بر همه واجب است، علم به احوال و روحیات خودتان است. علم به احوال قلبتان است.

این قلب با آن نفس ناطقه مناسبت دارد. اگر – خدای نکرده – انسان عمل بد انجام بدهد؛ آن نفس ناطقه مسخ می شود. آن وقت، خودت هم مسخ می شوی. نفس ناطقه اگر در حجاب برود؛ همین قلب صنوبری هم در حجاب خواهد رفت.

بعد می فرمایند: «اولی العلم بک ما لایصدق لک العمل الا به و اوجب العلم علیک ما انت مسئول عن العمل به». مهمترین علمی که باید فرا بگیرید، آن علمی است که بدون آن، عمل شما راست نگردد و واجب ترین علم بر شما، علمی است که از عمل به آن از شما سؤال خواهد شد.

وقتی که شما به صحبت های کسی عمل بکنی، در حالی که این صحبتها از امام (ع) نرسیده باشد، مثل این است که او را پرستیده ای. چرا نرفتی از اهل علم یاد بگیری؟

«فاوجب العلم علیک ما انت مسئول عن العمل به». سوال می شود: چرا عمل نکردی؟ اگر بگوید: من نمی دانستم، گفته می شود: چرا نرفتی از آقایان اهل علم – که این همه در دسترس شما هستند – یاد بگیری؟

حضرت می فرماید: «جاهد نفسک لتردها عن هواها فانه واجب علیک کجهاد عدوک». به عقیده ی بنده، آن چیزی که در این ماه (رجب) بسیار لازم است، این است که انسان از خودش، رفع موانع بنماید.

بهترین قضایا این است که انسان – مخصوصا جوان ها – بر خلاف امیال نفسانی مشی بکند. یعنی انسان آراء خودش را با رای شارع وفق بدهد. «وَمَا آَتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».

ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق

به پروردگار را در مجالس خیر و علما بیابید امتیاز دهید.
1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره
Loading...