نجات از جهنم به برکت اهل بیت

دریافت صوت

گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:

قَالُوا بَلَی قَدْ جَاءَنَا نَذیرٌ فَکَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ کَبیرٍ وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَاب السَّعِیرِ.

در قضیه قرائت نماز به بعضی ها برخورده ام که تقریباً پنجاه سال از عمرشان می گذرد؛ ولی«الحمد لله» را «الحمد رلّه» می خوانند! یا «عبدُه» را «عبدَه» می خوانند! چنین شخصی باید نمازهایش را قضا بکند.

البته شرع مقدس می فرماید که اگر چنانچه قصد قربت از او مُتمشّی بشود، یعنی واقعاً جاهل قاصر بوده و علم به عدم علمش نداشته و غافل و جاهل بوده و با کمال طمأنینه به صورت غلط قرائت می کرده است، اگر واقعاً اینطور باشد، در اینجا نمازهایش قضا ندارد. چرا؟ چون تزلزلی در عمل نداشته است و غافل بوده است، در جهل مرکب بوده است. حضرت می فرماید: «بعثت للشریعة السهلة السمحة.».

در عالم رؤیا دیدم که بر سرشان عمامه سیاه گذاشته اند. این خیلی خوب است. معلوم می شود که اینها در باطن کار می­کنند.

نجات از جهنم به برکت اهل بیت(ع)

در آیه ای که قرائت شد، اشاره به این است که برخی را فوج- فوج در جهنم می ریزند.

حاج میرزا عباس رفیعی گفت: … دیدم یک قیفی گذاشته اند وآدمها را به وسیله آن قیف در جهنم می ریزند! یکی از رفقا را هم انداختند داخل همان قیف. به حضرت زینت (س) مُلتَجی شدم و عرض کردم: این آقا از ارادتمندان اباعبدالله (ع) بوده است، چرا باید او را درون این قیف بریزند؟ تا اسم اباعبدالله را آوردیم، همه کسانی که داخل قیف ریخته شده بودند، همه را بیرون ریختند.

حافظ از دست مده صحبت این کشتی نوح  / ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت

.«مثل اهل بیتی کسفینة نوح من رکب فیها نجی و من تخلف عنها غرق»

درآیه نورانی می فرماید: خزنه جهنم از اینها سؤال می کنند: آیا نذیر نیامد، تا شما را از روز قیامت بترساند و با خبر بکند؟ می گویند: بله آمد؛ ولی ما گفتیم که شماها حجتی ندارید و فرستادگان الهی را تکذیب کردیم.

«وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ». یعنی اگر ما درآنچه شنیدیم، تعقل می کردیم، «مَا کُنَّا فِی أَصْحَاب السَّعِیرِ». از اصحاب سعیر(جهنم) نبودیم.

امام باقر ع) فرمود: عملتان ادعایی نباشد، اینگونه نباشد که بگویید: من اینطورم! من آنطورم! در حالی که فعل شما قول شما را تصدیق نمی­کند.

تقوی هم درجاتی دارد. انسان نباید خام طمع باشد.

حضرت فرمود: اگر کسی مرحله اول (ترک محرمات و فعل واجبات) را نپیموده، به مرحله دوم برود، از آن بالا می­اندازندش پایین.

«احب العباد الی الله واکرمهم اتقاهم واعملهم بطاعته». مؤمنین در درجات ایمان متفاوت اند.

بعضی در کلاس و مرحله اول هستند، برخی در مرحله دوم و بعضی هم در مرحله سوم هستند.

در تفسیر مرحوم فیض نوشته، پروردگار باید با فضلش با ما برخورد بکند، نویسنده تفسیر بیضاوی نوشته است: فضل کدام است؟ ما کار کردیم، باید در مقابل کار ما، پروردگار اجرت بدهد.

اهل معصیت، دشمن اهل بیت است و ولایت آنها فقط به کسی که اهل عمل و ورع باشد، خواهد رسید.

 من کان لله مطیعا فهو لنا ولی و من کان لله عاصیاً فهو لنا عدوٌ»

حضرت فرمود: «لاتؤذوا رسول الله صلی الله علیه وآله». یعنی اعمال شما به رسول الله عرضه می شود، اگر شما مرتکب گناه شده باشید، وجود مبارکشان اذیت می شود

ورع و درجات آن

ادعای ولایت کردن، فایده ای ندارد.. «و ما تنال ولایتنا الا بالعملِ والورع.»

حفظ دین با ورع و پرهیز از گناه ممکن است. حضرت می فرماید: «صونوا دینکم بالورع».

حضرت فرمود: « اورع الناس من تورع عن محارم الله». با ورع ترین مردم کسی است که از گناهان پرهیز کند.

ایمان دو قسمت دارد: یکی رفع مانع است و دیگری ایجاد مقتضی

اما نوعاً ما ایجاد مقتضی می کنیم، یعنی دعا می خوانیم، اطاعت می­کنیم، نماز می خوانیم؛ اما اگر در برابر یک عمل حرام و گناهی قرار بگیریم، آنجا دیگر مالک خودمان نیستیم.

حضرت می فرمایند: «لانجاة الا بالطاعة والطاعة بالعلم والعلم بالتعلم والتعلم بالتعقل».

درجه اول ورع، ورع تائبین است که انسان از فسق توبه می کند. غیبت نمی کند، از محرمات پروردگار اجتناب می کند.

درجه بعد، ورع صالحین است. ورع صالحین برای کسی است که از شبهات پرهیز می کند.

مرحله سوم، ورع متقین است. «ترک الحلال یسمی ورع المتقین». یعنی درست است که من از کسب حلال ارتزاق می کنم و لیکن آن مقداری که با امور معنوی مزاحمت داشته باشد را ترک می کنم.

تا خودیت هست، حق نهان است.

تا تعیُّن برنخیزد از میان/ حق نهان است و نخواهد شد عیان

به سقراط گفتند: چه زمانی حکمت و دانش و علوم حقیقیه در قلب شما مستقر شد؟ گفت: وقتی که خودم را هیچ فرض کردم.«مذ حقَّرتُ نفسی».

و اما در بیان ورع متقین می فرماید: «لایکون الرجل من المتقین حتی یدع ما لا بأس به مخافة ان تکون فیه بأس». گاهی صحبت من مقدمه ای می شود برای گناه شخص دیگر.« ترک الکلام عن الغیر مخافة الوقوع فی الغیبة». اصلاً از غیر سخنی نمی گوید، تا در غیبت نیفتد.

ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق

به نجات از جهنم به برکت اهل بیت امتیاز دهید.
1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره
Loading...