مقام عالمی که با علمش نفع برساند

دریافت صوت

گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:

عالمی كه با علمش به دیگران انتفاع بدهد و علمش را در دسترس مردم بگذارد، این عمل او از عبادت هفتاد هزار عابد  افضل و برتر است.«من عبادة سبعین الف عابد».
حضور در نماز جماعت اهل تسنن و قرائت روایت نبوی
بنده در جده كه بودم، دیدم وقتی امام جماعت نماز را خواند، یك عده فوری رفتند، یك عده‌ هم در مقابل امام جماعت ساكت نشستند.
روایت نبوی را برای آنها خواندم وگفتم: چرا شما مردم را  نصیحت نمی‌كنید؟ موعظه نمی‌كنید؟ و حال اینكه رسول اكرم(ص) فرمودند: نسبت آن كسی كه نمازش را می‌خواند و بعد مردم را موعظه می‌كند  و آنها را  به حیات و زندگی دائمی دعوت می‌كند، مانند نسبت من به شماست.

تمام تلاش ابناء دنیا برای این است كه مردم چیزی نفهمند. این همه دعواها بر سر این است كه مردم چیزی نفهمند. ولی وقتی فهم مردم بالا رفت؛ احكام اسلام را بهتر درك می‌كنند.  زیرا این احكام بر قوانین عقل منطبق است.
فضل عالم بر عابد، نسبت ماه شب چهاردم به ستارگان است. حضرت فرمودند: «فضل العالم علی العابد كفضل القمر لیلة البدر علی سایر الكواكب».  عابد می‌خواهد خودش را نجات بدهد؛ ولی عالم سعی می‌كند كه بگیرد غریق را، این است كه فرمود: صبح كن در حالی که یا عالمی، یا متعلم و یا مستمع و یا دوستدار اهل علم، «اغد عالماً او متعلماً او مستمعاً او محباً لهم».  و پنجمی نباش كه در معرض هلاكت خواهی بود.
اباعبدالله(ع): پروردگارا! از تو یقین می‌خواهم
«اللهم اجعل غنای فی نفسی و الیقین فی قلبی».
البته مراتب یقین كلی مشكّك است، یعنی دارای مراتب است.

اذا اراد الله بعبدٍ خیراً الهمه الیقین».  راه رسیدن به مقام یقین چیست؟ اگر از احكام ثَنیه‌ی سید‌المرسلین مو به مو متابعت كردید؛ به مرتبه‌ای می‌رسید كه پروردگار به شما اعطای یقین می‌كند.
مبادا دنبال این در و آن در و چله‌نشینی باشید! «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»
از كلاس اول -كه ترك محرمات و فعل واجبات است-  به سمت بالا می‌رویم، تا اینكه پروردگار، مقام یقین به شما مرحمت نماید.

ثمرات تقوی در بیان سیدالشهداء(ع):)
«اوصیكم بتقوی الله فان الله قد ضمن لمن اتقی عن یحوله عما یكره الی ما یحب و یرزقه من حیث لایحتسب».  حضرت می‌فرمایند: پروردگار بر عهده گرفته، اشخاصی را كه فرمانبرداری می‌كنند، از حالتی كه خوششان نمی‌آید، به حالتی كه مورد رضایت آنهاست، برگرداند و آنها را از جایی كه گمان نمی‌كنند، اعطای رزق بكند.

بعد ایشان می‌فرماید: «فایاك» یعنی بپرهیز! از اینكه از اشخاصی باشی كه دیگران را از گناهانشان می‌ترسانند، تخویف و انذار می‌كنند و آنها را از عاقبت امر بر حذر می‌دارند و حال آنكه خودشان گرفتار گناه و معصیت هستند! و گناه خودشان را حساب نمی‌كنند و نمی‌دانند كه تمام گفتارهای آنها برایشان در قیامت حجت و قاطع عذر خواهد بود.
تمام این احادیثی كه بنده برای شما می‌خوانم، بر خود من حجت است، و قاطع عذرهای من در مقابل پروردگار است.

و اما در خصوص ماه شعبان، رسول اكرم(ص) می‌فرماید: «الشعبان شهری رحم الله من اعاننی علی شهری».  یعنی خدا رحمت كند كسی را كه مرا در این ماه  یاری كند. دعای رسول اكرم(ص)  مستجاب است، عزیز من! حال ببینیم که اعانت پیغمبر یعنی چه؟

به امیرمؤمنان(ع) گفتند كه بعضی‌ها تقلید شما را درآورده‌اند و خودشان را به ستون مسجد بسته‌اند و دیگر با زن‌های خودشان معاشرت نمی‌كنند.
حضرت فرمودند: اینها بر خلاف سنت ثنیه‌ی رسول اكرم(ص) رفتار می‌كنند. گفتند: یا امیرالمومنین! شما چرا بر خودتان سخت می‌گیرید؟
حضرت فرمودند: «انتم لا تقدرون علی ذلك».  شما نمی‌توانید مثل من باشید، هر كس یك امكاناتی دارد..
«ولكن اعینونا بالشفاعة».  شما نمی‌توانید آن قدمی كه امیرمؤمنان(ع) برداشته -العیاذ بالله- بردارید. آنها روح و مقام عصمت‌اند، آنها مقام عصمت دارند.
مقام ما محدود است. (البته مقام انسانیت، از حیثیاتی لایتناهی است) اما آنها مقام عصمت دارند، آقاجان من! آنها غیر از ما هستند
جای آشتی هم باقی بگذارید.
لا تقدرون علی ذلك ولكن اعینونا بالشفاعة». یعنی یك كاری بكنید كه در روز قیامت جای این  باشد كه شما را شفاعت  بكنیم.
تمام درها را نسبت به پروردگار نبندید، جای آشتی هم باقی بگذارید.

اسلام دین فطرت است، از اینكه یك مجهول الهویت كه سر و پایش سَنّار ارزش ندارد، حرفهایی بزند، كتاب آیات شیطانی بنویسد، اثری ندارد.  اینها حرفهای بیهوده است
آن كسی كه معالم دینش را از روی اصول مُتقَن تحصیل كرده است، این حرفها برایش هیچ معنایی ندارد، «كالحجر فی جنب الانسان».  اصلاً مورد اعتنای آنها نیست.
اینها اسلام و مسلمین و پروردگار و صاحب شرع را درك نكرده‌اند. اصلاً نفهمیده‌اند كه قضایا از چه قرار است.
این اضطراباتی كه بر قلب و نفس ما حكمفرماست و ما را بیچاره كرده است، برطرف شدن اینها را  باید از پروردگار خواست. یعنی تشبُّث به صاحب شرع كرد و به وسیله‌ی ائمه درخواست كرد.
باید ائمه را واسطه قرار داد، داداش‌جون. آن وقت‌ها هر كس كه می‌خواست امیر شهر را ببیند، باید یك وسائلی فراهم می‌كرد، باید وزیر را می‌دید، نخست وزیر را می‌دید،. معاون وزیر را می‌دید.
سعدی یك شعری دارد به این مضمون
در میر و وزیر و سلطان را                    بی وسیلت مگرد پیرامن
سگ و دربان چو یافتند غریب                 این گریبان بگیرد آن دامن

رحم الله من اعاننی علی شهری.  یعنی اقبال بكنید. ماه شعبان، ماه من است.

. خودتان را تصفیه بكنید و بدانید آن كسی كه آن اضطرابات را از قلب شما ازاله و برطرف می‌كند، پروردگار است. «انت الذی ازلت الاغیار عن قلوبِ احبائك حتی لم یحبوا سواك و لم یلجؤوا الی غیرك.»

آن كسانی كه احادیث مستند را ضبط می‌كنند، مخصوصاً این روایت را هم ضبط كرده‌اند كه فطرس  مَلكی بود كه نسبت به امتثال فرمان پروردگار یك قدری كُند حركت كرده بود و دیگر نمی‌توانست پرواز کند.

جنابعالی هم تا مادامی كه علاقه به مادیات داری، نمی‌توانی پرواز كنی. یك وقتی یك كسی گفت: من در قم دیدم که پرواز می‌كنم و پاهایم نسبت به هیكلم یك زاویه‌ی قائمه تشكیل داده و بالای جمعیت حركت می‌كنم و این شعر را می‌خوانم.
طَیران مرغ دیدی، تو ز پای‌بند شهوت      به در‌ آی تا ببینی طیران آدمیت

فُطرس وقتی كه فهمید اباعبدالله(ع) متولد شده است، خواهش كرد كه مرا ببرید، تا خودم را به قنداقه‌ی اباعبدالله(ع) بمالم. آمد و از رسو‌ل‌الله(ص) اجازه گرفت و خودش را به قنداقه‌ی اباعبدالله(ع) مالید، وقتی كه خودش را به قنداقه‌ی ابا عبدالله(ع) مالید، پروردگار پرهایش را به او اعطا كرد و پرواز كرد به سوی ملكوت

مرحوم میرزا جوادآقا ملكی تبریزی در این باره جمله‌ی قشنگی دارد. ایشان می‌فرماید: آن كسی كه سیر الی الله می‌كند، در چنین روزی كه روز میلاد حضرت اباعبدالله(ع) است، باید تلاش خودش را در تحصیل نجاتش قرار بدهد و بال روح و عقلش را كه راكد شده و از فعلیت افتاده است، در اثر توجه به مقام مقدس ابا عبدالله(ع) زنده و فعال كند. «حتی یطیر مع الروحانیین فی سماوات القرب و الرضوان».  تا اینكه به آسمان قرب پرواز کند، داداش‌جون.

یك شعری است از شبستری که من مدتی به دنبال آن می‌گشتم، خیلی شعر قشنگی است.
كسی از سرّ وحدت گشت واقف          كه او واقف نشد اندر مواقف
حركت انسان، موقف موقف است. یك موقف، موقف ریاست است، باید بگذری. یك موقف، موقف پول است. اگر دلبستگی به پول پیدا كردم، باید این تعلق را بزنم. و همچنین تعلق به چیزهای دیگر و این مزخرفاتی‌ كه همه‌ی ما را مشغول كرده است.
كسی از سرّ وحدت آگاه می‌شود كه در این موقف‌ها متوقف نشود.
اگر مردی برون آی و سفر كن      هر آنچه پیشت آید زان گذر كن
خلیل آسا برو حق را طلب كند        شبی را روز و روزی را به شب كن
آن وقت غایت و انتهایش  چطور می‌شود؟
دهد  مَر حق تو  را  هر چه تو خواهی             نمایندت همه اشیاء كما هی

البته در اول منظومه نوشته است كه اگر كسی آن حكمت عالی شرعی را بخواند، اشیاء همانگونه که هستند(کما هی علیه) برای او نمایش پیدا می‌كنند.
البته ایشان حکمت را بر بیانات خودشان منطبق کرده است؛ اما معنای درست آن، زدن «تعلقات» است.
كسی از سرّ وحدت گشت واقف          كه او واقف نشد اندر مواقف
در مواقف نباید بایستی. پول را باید بزنی. مقام را باید بزنی. شهوت را، امیال نفسانی را، یكی پس از دیگری، همه را باید بزنی.

عرض كرد: یابن رسول الله من از شیعیان شما هستم.
حضرت فرمود: چیزی نگو كه خدا تو را در ادّعایت تكلیف بكند. شیعیان ما كسانی هستند كه دلهای آنها از هر غشّ و دَغَل خالی است. شیعیان ما حقه‌بازی ندارند، ظاهر و باطن‌شان یكی است.
بعضی‌ها داداش‌جون! اصلاً دروغ نمی‌گویند. توریه را هم ولش كن، آقاجان من! «نهی النبی صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم عن الغرر»  گول نزن، آقاجان.
عرض كرد: یا اباعبدالله(ع) اگر خود را شیعه ندانم، پس بگویم چه كسی هستم؟
حضرت فرمود: شما بگویید كه ما از موالیان و محبین شما هستیم.

ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق

به مقام عالمی که با علمش نفع برساند امتیاز دهید.
1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره
Loading...