عالم محضر پروردگار است غفلت از خدا درست نیست

دریافت صوت

گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:

تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا و طمعاً و مما رزقناهم ینفقون.

موقعیت زمانی ماه رجب است و دعا در این ماه مستجاب است. «طوبی للذاکرین». خوشا بحال کسانی که ذاکرند. ذکر با غفلت نمی­سازد.

یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشی/ شاید که نگاهی کند آگاه نباشی

حضرت امام (قدس سره) فرمودند: عالم محضر پروردگار عزیز است (عز و جل) و ما همه در حضور او هستیم. اگر تو او را نمی بینی او اعمال ظاهریه و باطن شما را مورد بررسی قرار می­دهد.

«طوبی للذاکرین طوبی للطائعین یقول الله تعالی أنا جلیس من جالسنی و مطیع لمن اطاعنی».  هر کس متذکر پروردگار باشد، پروردگار جلیس و همنشین اوست. یک موجودی که فوق لایتناهی است – که در فلسفه می گویند عدتاً و شدتاً و مدتاً فوق لا یتناهی است – می­گوید من مطیع کسی هستم که مرا اطاعت کند! غَرور دنیا را رها کنید. «فارفضوا – یا اهل الارض – ما انتم علیه من غَرورها و هلموا الی کرامتی». ای اهل زمین! غرور دنیا را رها کنید. غرور آن گول­زنکی است که در دهان بچه شیرخوار می گذارند و او می مکد و تصور می­کند که خیلی شیر خورده است و حال آنکه چیزی نخورده است. مانند شخص تشنه­ای که سراب می بیند و تصور می کند که آب است.

شیطان و نفس و عوامل محیط، روز به روز عمر شما را می­گیرند،

عمری که به فرموده حضرت، ما به ازاء ندارد، «فان بقیة العمر لاثمن لها».  بنای شما را خراب می­کنند، نمی­گذارند بنای شما بالا برود، شما هم آنقدر سحرخیزی و توجه به مقام اقدس پروردگار ندارید که در برابر آنها ایستادگی کنید.

ولو پروردگار می­فرماید: ان کید الشیطان کان ضعیفاً.  یعنی کید شیطان  ضعیف است، اما سعدی هم می­گوید:

با شیرمردی ات سگ ابلیس صید کرد/ ای بی هنر بمیر که از گربه کمتری

یک گربه وقتی بخواهد از خودش دفاع کند، با چهار تا سگ هم مقابله می کند، اما تو شیرمردی هستی که خاطراتت تو را مشغول کرده و ابلیس تو را صید کرده است.

«و غافر من استغفرنی». هر کس در این ماه استغفار بکند، او را می بخشم. استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدراراً و یزدکم قوة الی قوتکم.

نبی اکرم (ص) در مجلسی که تشریف می­بردند و بیرون می آمدند، مرتبه استغفار می­کردند و می­فرمودند که در برخورد با اجتماع قلب من کدر شده است. «انه لیغان علی قلبی». یعنی قلب من مکدر شده است.

اساتید اخلاق وقتی به این روایت می رسند، می­گویند: اگر شما از اول صبح تا آخر شب هم در کمال مراقبه باشید، مع ذلک در اثر برخوردهای اجتماعی، در شب یک کدورتی در دل خودتان استشمام خواهید کرد.

شما هم برای رفع این کدورتها باید با یکدیگر مذاکره حدیث بکنید. قلب های شما را احادیث اهل بیت (ع) جلاء می­دهد. «تذاکروا و تلاقوا و تحدثوا فان الحدیث جلاء للقلوب».

آی رفقای عزیز! وقتی من به ارض اقدس (مشهد) مشرف شدم،  – همان وقتی بود که تهران بمباران هوایی شده بود – خدمت حضرت ثامن الحجج (ع) عرض کردم: آقاجان! وقتی در مسجد بنده می­خواهم برنامه شما را پیاده بکنم، بعضی ها پارازیت می اندازند. عرض کردم: یابن رسول الله! من فردا در حضور شما برای ادامه جلسه اخلاق مسجد استخاره می کنم و تکلیفم را درست می کنم. شب در عالم رؤیا فرمودند: آقا می فرمایند که ما ارزاق مستمعین را – یعنی شماها را – به دست تو دادیم، مثل یک اسکناس های بسته بسته و باید اینها را به اهلش برسانی.

این است که وقتی شما اینجا می­آیید، رزق شما را در این مواعظ الهیه، قرار می­دهند. آی رفقا، فهمیدید؟! دیگر لازم نیست، باباجان من! من برای شما برنامه را بگویم، برنامه خودسازی است، وقتی که سفر الی الله را آغاز کردید، اولین مرحله کنترل نفس و امیال نفسانی است، بعد از اینکه از خودیت خودتان به سوی حق سفر کردید، باید برنامه را پیاده بکنید و دیگر لازم نیست که بنده به هر کدامتان بگویم که چه باید بکنید.

چطور وقتی سر کلاس درس می­روید، استاد – مثلًا – اقسام اهرم را برای شما بیان می­کند و اینکه شتر هم یک نوع اهرم است، افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت.  بازوی مقاومت دارد، بازوی قدرت دارد، نقطه اتکاء دارد. همانطور که وقتی از شما مطالب کلاس پرسیده می­شود، جواب می دهید، اگر از مطالب درس اخلاق هم سؤال کردند، باید بتوانید جواب بدهید.

پس اولین موضوعی که امروز ما گفتیم، این بود که باید احادیث و اخبار مورد مذاکره واقع بشود تا قلب جلاء پیدا بکند و بعد سیر بکنید.

تو را به خلوت دل بود مسکن و من غافل/ به هرزه در طلبت گرد هر دیار دویدم

سؤال کرد: یا رسول الله! خدا کجاست؟ حضرت فرمود: خدا در قلب شماست. خدا در قلب است، منتهی:

ز لوح دل چو زدودم غبار ظلمت کثرت/جمال شاهد وحدت به چشم خویش بدیدم

چشم من غبار آلوده است، جمال یار که پرده ندارد

جمال یار ندارد نقاب و پرده ولیک/ غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

چشم ما غبارآلود است، یعنی توجه به مقام کثرت دارد و این مانع از توجه به مقام وحدت است. کثرت با وحدت جمع نمی شود، اجتماع ضدین محال است. باید دل را خلوت بکنی. ز لوح دل چو زدودم غبار ظلمت کثرت، یعنی مقام رفت، پول رفت، فکر بازی رفت، دنیا رفت، تعلقات رفت، آن وقت پروردگار عزیز را به چشم خویش بدیدم.

امیرمؤمنان (ع) در اوصاف مؤمن می فرماید: «یصف الحق و یعمل به».  یعنی مؤمن حق را توصیف می کند و به آن عمل می کند. همین یک موعظه برای من و شما کافی است و با دیدن این روایت باید بنده خجالت بکشم. نه اینکه دائم شما از بنده بخواهید که برای شما حدیث بگویم. اگر به این احادیث عمل نکنید، از رحمت خدا دور خواهید شد، باید عمل بکنید، وقتی که دانستید، باید در عمل پیاده بکنید، آقاجان من! اگر نمی توانی همه ی نمازهایت را اول وقت بخوانی، حتی المقدور یک وعده اش را اول وقت بخوان، وعده های دیگر را هم باید از پروردگار عزیز درخواست کنی.

مؤمن به دنبال کسب تمام فضایل انسانیت است. «یصف الحق و یعمل به لا یدع للخیر غایة الا امها».

مؤمن می­پرسد که کدام فضیلت است که من به آن متخلق نیستم؟ یک به یک تمام فضایل را قصد می­کند. مؤمن می­گوید که من باید از تمام فضایل انسانیت برخوردار شوم.

زنده باد چنین آدمی! ولی متأسفانه من در چاه طبیعت فرو رفته ام، اسیر چاه طبیعت هستم، اما مقام قرب موسی عمرانم آرزوست.

هستی اسیر چاه طبیعت چگونه باز/ قرب و مقام موسی عمرانت آرزوست

بجای اینکه قوس صعودی را طی بکنم، قوس نزولی را طی می­کنم، به سمت پایین سیر می کنم نه به سمت بالا.گریه من برای این است که ما از صفات مؤمن محرومیم. اینکه بنده در اول صحبتم گریه کردم برای این است که این صفاتی را که حضرت برای مؤمن بیان می فرماید، ما نداریم، فاقد این صفات هستیم.

حضرت در ادامه می­فرمایند: «ولامظنة الا قصدها». یعنی مؤمن نه تنها به فضایل یقینی متخلق می­شود، بلکه اگر گمان هم داشته باشد که انجام کاری فضیلت است، آن را بجا می­آورد و به آن متخلق می­شود. مؤمن به دنبال سیر استکمالی در دنیاست.

در علل الشرایع است که شخصی سؤال کرد: یابن رسول الله! پروردگار ما را برای چه خلق کرده است؟ آیا ما را خلق کرده تا به جهنم ببرد؟! «لم خلق الله الخلق؟». حضرت فرمود: پروردگار شما را برای این خلق کرده تا سیر استکمالی بکنید، برای اینکه آخرین پَرِش سیر استکمالی را بکنید.

قد أمکن الکتاب من زمامه فهو قائده و امامه». پیشوای مؤمن کتاب عزیز است، قرآن کریم است، قرآنی که اگر کسی به او اهانت بکند، مرتد است، واجب القتل است، اجازه ی حاکم هم نمی خواهد.

«قد خلع سرابیل الشهوات». مؤمن لباس خواسته دل را کنده است، به دنبال این است که پروردگار چه می خواهد.

مؤمن فارغ از تمام هموم است. «و تخلی من الهموم». از تمام هموم خالی شده است. اینکه می­پرسی چطور می­شود انسان از این هموم فارغ شده و همِّ واحد داشته باشد، همین است. مؤمن تعلقات را زد، مقام و پول و همه اطوار را زد، تا به این مقام رسید. «خرج من صفة العمی و مشارکة اهل الهوی». دیگر خدایی شد، دیگر به دنبال «دلم می خواهد» نیست. شما با این قد و بالا چطور وسط راه مردم بازی می­کنی؟

اگر انسان در مکتب امام صادق (ع) نیاید، مایه خجلت است.

در وسط راه – که حق عموم مردم است – بعضی ها مشغول توپ بازی بودند و یکی از اینها توپ را زد به پیشانی بنده! گفتم: باباجان من! حالا این چیزی نیست، اما شما با این قد و بالا چطور در مسیر راه مردم بازی می کنید؟! اگر عمل شما ایجاد مزاحمت برای عابرین بکند، حرام است. گفت: ما می خواهیم بازی بکنیم! گفتم: بله! «می­خواهید» بازی بکنید که کارتان به اینجا رسیده است. البته ماها که اهل این حرفها نیستیم، اما وقتی بچه ها از حضرت یحیی (ع) برای بازی دعوت کردند، ایشان فرمودند: ما برای بازی خلق نشده ایم. «ما للعب خلقنا».

«فهو من الیقین علی مثل ضوء الشمس». پروردگار عزیز در اثر استقامت و در اثر تخلق عملی، یقین و حقیقت علم آل محمد (ص) را به او عنایت کرده است. وان لواستقاموا علی الطریقة لاسقیناهم ماء غدقا. «معناه لافدناهم علماً کثیراً ». اگر چه مولوی گفت:

پای استدلالیان چوبین بود /  پای چوبین سخت بی­تمکین بود

اما میرداماد هم در جواب او گفته:

پای چوبین را نماییم آهنین/ رو صراط المستقیمم را ببین

پای چوبین را در اثر همراه شدن حکمت نظری با حکمت عملی آهنین نماییم. وان اعبدونی هذا صراط مستقیم.

بنده خیلی تشکر می­کنم از بذل عنایت شما. خدا شاهد است که اگر در این مجالس شرکت نکنید، کارهایتان به هم ریخته خواهد شد. هفته قبل هم این روایت را خواندم که

پروردگار می فرماید: ای دنیا! خدمتگزار کسی باش که در خدمت ماست و به سختی بیانداز کسی را که در خدمت توست. «یا دنیا اخدمی من خدمنی و اتعبی من خدمک».

مبادا درس شما با نماز اول وقت مزاحمت کند، یا کسب و کار شما مانع از نماز اول وقت بشود و بگویی که وسط معامله است، وسط بستن معادلات جبری است و نماز را عقب بیاندازی! از آن کارگر یاد بگیرید که وقتی در منزل بنده مشغول به کار بود، همین که اذان گفتند، گفت: آقا من باید بروم و نمازم را بخوانم. قربان این کارگر بروم! … اگر دنیا با آخرت مزاحمت پیدا بکند و شما از آخرت صرف نظر بکنید، از نماز اول وقت صرف نظر بکنید و به دنیا بپردازید، نه دنیای شما درست خواهد شد و نه آن معادلات جبری.

تو را به خلوت دل بود مسکن و من غافل/  به هرزه در طلبت گرد هر دیار دویدم

ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق

به عالم محضر پروردگار است غفلت از خدا درست نیست امتیاز دهید.
1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره
Loading...