شلوغ شدن قلب و بیچارگی در اثر غفلت از بندگی

دریافت صوت

گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:

پروردگار می فرماید: اگر خودت را برای عبادت من فارغ نکنی، ذهن و قلبت را شلوغ می­کنم و بیچارگی هایت را برطرف نمی­کنم. «املأ قلبک شغلا بالدنیا ثم لا اسد فاقتک».  تمام شکاف هایی که در زندگی من پدیدار شده، همه به حال خودش هست و ذهن شلوغ می شود، قلب شلوغ می­شود.

هر قدر که شما اقبال به پروردگار بکنید، آن خاطرات ذهنی و قلبی کم می شود و همین دلیلی بر وجود خداست که حضرت فرمود: «عرفت الله بفسخ العزائم و نقض الهمم». [یعنی خدا را با به هم خوردن تصمیم ها شناختم]. پروردگار همیشه خودش را به شما نشان می­دهد. فرمود: اگر شما به من توجه بکنید، من هم خاطرات ذهنی شما را محو می­کنم. البته فقط در شخص امام (ع) است که تمام خاطرات ذهنی محو می­شود و ایشان تمام وجودشان در حضور و محضر پروردگار است، ولی در باقی مردم خطورات ذهنی و قلبی ضعیف می­شود ولیکن به کلی از بین نمی­رود.

این سه عنوان [خشیت، ورع، زهد] ممکن است در یک شخص باشد. یکی ، خشیت است به این معنی که خودش را در حضور و محضر پروردگار می داند.

بنده به استاد خیلی علاقه داشتم، بخاطر اینکه به من تعلیم علم می داد. «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا».  هرکس یک کلمه به من یاد بدهد، من بنده ی او می شوم. در برابر مقام استاد کرنش می کردم و خاضع بودم. آقایان اهل علم وقتی که از استاد درس می گیرند، می نشینند و با هم مباحثه می کنند. استاد بنده وقتی که این کرنش و تواضع را از من دید، به من گفت: من خودم با تو مباحثه می کنم! (اگر استاد با شاگردش مباحثه کند، علم شاگرد خیلی بالا می رود و این از توفیقات پروردگار است)

نبی اکرم (ص) می فرماید: «کیف بکم اذا قلت علماؤکم».  یعنی ای مردم! چه می گذرد بر شما اگر آن زمان را درک بکنید که علمای اخلاق و رهبران دین – که شما را به سعادت آینده تان متوجه بکنند – کم بشوند؟! حضرت نفرمود که نان شما کم بشود، قند و شکر شما کم بشود، فرمود: «کیف بکم اذا قَلّت علمائکم». چه می کنید اگر علمای اخلاق شما کم بشوند؟

یک روز وقتی بنده به مدرسه حجتیه قم رفتم، طلبه های آنجا گفتند: وقتی شما پیش آقای بروجردی (ره) رفتید، به ایشان بگویید که دنیا در نظر ما بزرگ شده است. برای ما استاد اخلاق تعیین بفرمایند. (نسبت دنیا و آخرت، نسبت معکوس است، هر چه دنیا بزرگ شود، آخرت در نظر انسان کوچک می شود) بنده پیغام آقایان را رساندم، فرمودند: من از کجا برای ده هزار اهل علم که در حوزه مشغول به تحصیل هستند، استاد اخلاق پیدا بکنم؟ پس معلوم می­شود کم شده اند. که به سعادت آینده رهنمون شوند.

یک حقیقت است . اگر مردی برون آی و سفر کن. یعنی خودیت خودت را الغاء کن! «یا موسی دع نفسک و تعال». یعنی ای موسی! اگر بخواهی به ما تقرب بجویی، باید خودیت خودت را الغاء کنی، آن وقت به سوی پروردگار سفر کنی. باید از شیطان احتراز کنی و مکاید نفس را به واسطه توجه به مقام اقدس حق، خنثی کنی.

درباره حضرت لقمان (ع) روایت شده است که ایشان هیچ وقت به اموری که هدف عقلائی نداشت، مشغول نمی­شدند، اما بنده شنیدم که بعضی از مردم می گفتند که امشب زودتر به خانه برویم، چون فلان سریال پخش می­شود.

انسان اگر به عکس هم به نظر شهوانی نگاه کند، حرام است. دیدن خیلی از این فیلم ها که رعایت حجاب در آنها نشده است، اگر با نگاه ریبه باشد، به اجماع تمام فقهاء جایز نیست.

آن وقع آنچه فایده عقلایی دارد باید درس بخوانید، تحصیل بکنید، این فیلم ها مال بچه هاست.

پس بنابراین یکی «خشیت» است. خشیت هم حاصل نمی شود مگر اینکه ان شاءالله مسائل حلال و حرامتان را یاد بگیرید و عمل بکنید و در مرحله بعد هم خودتان را از رذائل اخلاقی تصفیه بکنید، آن وقت خشیت برایتان حاصل می شود.

عنوان دیگری که در روایت بود، «ورع» از حرام الهی بود.

[در مورد زهد] در روایت دیگری که برایتان گفتم حضرت فرمودند: هر کس یک حرام را ترک بکند، همان وقت پروردگار به قلب او حکمت را القاء می کند و چنین کسی زاهد واقعی است. پس بنا بر این روایت تمام این آقایان دانشگاهی و جوان های ما و متعلمین معارف اسلامی، همه زاهدند. «ازهد الناس من ترک الحرام».  زاهدترین مردم آن کسی است که حرام را ترک بکند. این جوانی که تمام غرائز وجودی او رو به التهاب است و سرکشی می کند، اگر از حرام صرفنظر بکند، پروردگار دانش حقیقی را – که نزد آل محمد (ص) است – به قلب او القاء می کند. شما باید پیش او بنشینید و از کلماتش استفاده بکنید.

 پس در روایت مناجات پروردگار با موسی (ع) سه عنوان ذکر شده بود: اول اهل گریه از خشیت خدا، دوم اهل ورع و سوم هم اهل زهد.

حضرت موسی عرض کرد: پروردگارا! چه عنایتی نسبت به این سه دسته می فرمایی؟ فرمود: آن کسانی که اهل خشیت من هستند، آنها با انبیاء الهی هم افق اند (و البته یک درجه پایین تر از مقام  آنان که عصمت دارند قرار دارند). مرحوم ابوالفتوح را که در تفسیرش نوشته است که انبیاء و اوصیاء یک نفسی بر ما زیاده دارند و آن هم نفس عصمت است، هر قدر که ما سعی بکنیم، به مقام مقدس آنها نخواهیم رسید.

اما آن اشخاصی که اهل ورع اند و از محرمات الهی پرهیز می کنند، در روزی که همه مردم را تفتیش می کنم، آنها را تفتیش نمی­کنم. «ولاافتشهم حیاء منهم».  چون آنها محرمات الهی را ترک کردند و از من حیا کردند، من هم حیا می­کنم و آنها را تفتیش نمی­کنم.

اما آن اشخاصی که محرمات را زاهد بودند یعنی از دنیای مضر به آخرت رفع ید کردند، بهشتم را به آنها عرضه می کنم، هر کجای آن را که خواستند، انتخاب کنند. این مال آن جوان هایی است که از غرائز خودشان در حرام صرف نظر کرده‌­اند.

ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق

به شلوغ شدن قلب و بیچارگی در اثر غفلت از بندگی امتیاز دهید.
1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره
Loading...