: متن کوتاه
جایگاه فعالیت‌های جمعی و تعاملات شبکه‌ای در خودسازی و تهذیب نفس

استاد محترم: حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری | درس اخلاق با موضوع جایگاه فعالیت‌های جمعی و تعاملات شبکه‌ای در خودسازی و تهذیب نفس

 در راستای، تبیین شعار رزمایش _ اخلاق و معنویت عصر امام خمینی ره

(مدیریت اخلاق و تربیت)                       مورخ: 8 بهمن 1399

 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع ما: «جایگاه فعالیت های جمعی و تعاملات شبکه ای در خودسازی و تهذیب نفس» می باشد.

اعوذ بالله من الشیطان اللعین الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین، و صلّ الله علی سیدنا و نبیّنا محمد و آله الطاهرین.

انسان مؤمن موظف است که در مسیر تقرب به خدای متعال حرکت کند و روز به روز در این مسیر تقرب با حقیقت عالم، مرتبط تر شود. با باطن عالم پیوند برقرار کند و به غیب هستی نزدیک شود. از این ارتباط با غیب هستی، تعبیر کرده اند به « معنویت». معنویت از ماده «معنی»، نقطه مقابل «ماده» است.

«ماده» همین عالم فیزیک و همین روابط محسوس و ملموسی است که ما با حواسّ پنج گانه خودمان با آن ارتباط برقرار می کنیم. دیدنی ها و شنیدنی ها و بوییدنی ها و چشیدنی ها و لمس کردنی ها… این ها امور مادی هستند. امور فیزیکی و طبیعی هستند. ماوراء این ماده و در سطحی فراتر از این ارتباطات طبیعی و فیزیکی، حقایقی هست، عوالمی هست، باطنی هست که انسان مؤمن موظف است در مسیر خودسازی با آن باطن عالم ارتباط برقرار کند. آن می شود معنویت، یعنی فراتر از مادیت.

منتها نکته خیلی مهم این است که: ضمن این که انسان تلاش می کند که از این روابط مادی و از این زنجیرهای عالم طبیعت خودش را خلاص کند و به تعبیر حافظ از تخته بند تن بیرون بیاید. از قفس جسمانیت و مادیت خارج شود. از عنانیت خودش رها شود و به عالم بالاتر بکشد، ضمن این که موظف به این است، ضمناً موظف به دسته ای وظایف اجتماعی هم هست. یعنی این که انسان طراز اسلام، انسان معنوی مورد نظر مکتب تشیّع، آن انسانی نیست که به صورت فردی به گوشه ای رفته، در غاری خزیده یا در محرابی مشغول عبادت است و از تمتّعات دنیوی کلاً فاصله گرفته و دائم نماز و روزه می گیرد و به کسی کاری ندارد. این چنین شخصیتی نمونه طراز انسان معنوی اسلامی نیست.

وجود مقدس پیامبر اکرم فرمودند که: « رُهبانیة أمّتی الجهاد». رهبانیت مورد دین اسلام، خلوت گزیدن و در کنج عافیت خزیدن و در محراب عبادت ماندن و سجده کردن و به عبادت گذراندن نیست.

حتی در فرهنگ مسیحیت هم این نبوده است. شما فکر نکنید که در دین مسیحیت، حضرت عیسی (ع) به چنین زندگی توصیه می کرده، ولی در فرهنگ اسلام، پیغمبر معظم اسلام (ص) فرمودند خیر؛ رهبانیت در اسلام متفاوت است. نه؛ در مسیحیت تحریف نشده هم چنین چیزی نبوده است. این رهبانیتی که کشیشان مسیحی درست کردند، خداوند در قرآن می فرمایند: « و رهبانیة إبتدعوها ما کتبناها علیهم…». این رهبانیت را این ها درست کردند. ابتدعوها، یعنی از خودشان در آوردند. اما ما نگفته بودیم که مسیحی ها این گونه عمل کنند.

شما دیدید در قرآن کریم هم آمده که حضرت عیسی (سلام الله علیها) وقتی که آن حرکت اجتماعی را می­خواست آغاز کند، آمد مقابل جمعیت ایستاد، « قال مَن أنصاری الی الله» چه کسی می آید با من در مسیر یاری خدا حرکت اجتماعی داشته باشد. « قال الحواریون نحن انصار الله» حواریین آمدند و به یاری حضرت عیسی (ع) برخواستند و حضرت عیسی (ع) آن حرکت اجتماعی را آغاز کرد و با آن حرکت اجتماعی طوفنده خودش برای طواغیت زمان خود ایجاد خطر کرد، به گونه ای که تلاش کردند ایشان را از بین ببرند. یعنی نوعی فضا را بر طاغوت های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خداوندان زر و زور و تزویر، فضا را تنگ کرد و فشار آورد بر آن ها. آن ها هم موجودیت خودشان را که در خطر دیدند، حضرت عیسی (ع) را از میان برداشتند.

غرض این که: انسان مؤمن متخلِّق اگر بخواهد مطابق دین عمل کند، باید علاوه بر این که تلاش می کند در مسیر معنویت حرکت کند و روز به روز با باطن عالم نزدیک شود، همان طور باید تلاش کند یک اقدام اجتماعی مؤثر داشته باشد و نقش آفرینی کند در حمایت از این ها.

برای این منظور اقدامات فردی کفایت نمی کند. یعنی این که من به تنهایی خودم را تنهای تنها فرض کنم و با علم و دانش و مهارت و توان و امکانات خودم بخواهم دین خدا را یاری کنم، این کفایت نمی کند. چون ما به تنهایی خیلی ظرفیت و توانمان کم است. خدمتی که ما می توانیم به تنهایی انجام دهیم، خدمت بزرگی محسوب نمی شود. وقتی که انسان ها به هم دیگر پیوند می خورند و دست در دست همدیگر می گذارند و یک حرکت گروهی را شکل می دهند، توانشان از جمع توان آحاد فراتر می رود. اصطلاحاً به آن « هم افزایی» می گویند. یعنی این ها وقتی با همدیگر حرکت می کنند، کاری می توانند انجام دهند که هرگز بدون این ها نمی توانند در شرایط عادی انجام دهند.

یک مثال خیلی ساده: ما با توان فردی خودمان یک کارهایی می توانیم انجام دهیم، مثلاً می توانیم یک جسم را جابجا کنیم. مثلاً من با توان فردی خود می توانم این میزی که مقابل من هست را جابجا کنم، یا میزی دو سه برابر این را با شدت و مشقت می توانم جابجا کنم. این طبیعتاً توان فردی من است. اما اگر یک ماشین که راننده­اش خطا کرده و چرخش به جوب افتاده و بیرون نمی آید، در چنین شرایطی من هر چه زیر ماشین تلاش کنم، نمی توانم ماشین را از درون جوی آب بیرونش بیاورم. من به تنهایی نمی توانم، شما و دیگری هم به تنهایی نمی توانیم. هر کدام از ما به تنهایی زور بزنیم، جز این که به کمر خود آسیب بیاوریم و مهره های پشت ما آسیب ببیند، هیچ خاصیتی برای ما ندارد. پنج تا از ما اگر برویم با همدیگر زیر ماشین قرار بگیریم و انرژیمان جمع که بشود، یک کاری بزرگ تر از کار آحاد می توانیم پدید بیاوریم. این می شود عزم و اراده جمعی. با اراده جمعی کاری می شود انجام داد که هرگز به تنهایی آحاد انسان ها نمی توانند، و لو این که هزار نفر به تنهایی بیایند.

ما باید این توانایی ها را به همدیگر گره بزنیم و از این پیوند اراده ها، کارهای بزرگی پدید بیاوریم.

امیر المؤمنین (ع) فرمودند که: « انّ ید الله مع الجماعة» دست خدا بالای جماعت قرار گرفته است. و فرمودند: «ایّاکم و الفرقة فإنّ شاذّ من الناس للشیطان کما أنّ الشاذّ من الغنم للذِّئب» فرمودند از جدایی پرهیز کنید و با همدیگر پیوندهایتان را حفظ کنید. زیرا آدم تنها طعمه شیطان می شود، همان طور که گوسفند تنها طعمه گرگ می شود.

بنابراین مؤمنان باید از تنهایی پرهیز کنند. مؤمنان باید بیایند و با همراهی و همکاری، اجتماع پدید بیاورند، کانون­ها و هسته های جمعی پدید بیاورند، و به تعبیر قرآن کریم « و اعتصموا بحبل الله جمیعاً» اعتصام بحبل الله باید جمعی باشد. یعنی بندگی خدا هم فردیش کافی نیست. مؤمنان باید دست در دست همدیگر چنگ به ریسمان خدا بزنند. باید عبودیت جمعی پدید بیاورند.

باز در روایات، متعدد داریم که فرمودند مجتمع بر حق باشید. همان طور که دشمنان شما در باطن خودشان اجتماع کردند، با اجتماع خودشان جبهه باطل را تقویت کردند، شما هم باید با اجتماعات خودتان، جبهه حق را تقویت کنید. یعنی با این پیوندهای گروهی.

قرآن کریم خیلی صریح می فرمایند: « تعاونوا علی البرّ و التقوی» در مسیر برّ و تقوی در این مسیر حقّی که قرار دارید، با همدیگر تعاون کنید. این که من برای خودم آدم خوبی باشم و دیگری برای خودش آدم خوبی باشد، این کافی نیست. این خوبی نیست. از این خوب تر این است که ما با همدیگر یک­پارچه بشویم و در واقع این دست های پراکنده، مشت های یک­پارچه ای شوند، این قطره های متفرق تبدیل به سیل شوند، این آهنگ های پراکنده، یک سرود و سمفونی واحد پدید بیاورند و یک عظمتی در یک حرکت جمعی کاروانی شکل بگیرد متحد بر علیه همه بدی ها و زشتی ها. متحد بر علیه شرک و ظلم و فسق و کفر و استکبار و طاغوت و شیاطین، بتوانیم یک حرکت یک­پارچه کاروانی را شکل دهیم.

این « فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله» کُفر به طاغوت، صرفاً یک کفر فردی نیست، بلکه یک کفر اجتماعی است. یعنی همه با همدیگر به نحو یک­پارچه در یک اقدام متشکّل در یک جبهه منسجم با یک آهنگ واحد، تحت پوشش یک ولی، تحت امر یک ولی، حرکت کنیم.

در روایات، مکرر و در جاهای متعدد آمده است که پرهیز دادند از تنهایی. فرمودند: « انّ أجرأ ما یکون الشیطان علی الانسان اذا کان وحده» یا در تعبیر دیگری دارد: « انّ الشیطان اشدّ ما یهمّ بالانسان حین یکون وحده» یعنی آن جایی که شیطان بیشترین جرأت را بر علیه ما دارد. یعنی بیشترین جسارت را پیدا می کند که دست بیندازد و ما را نابود کند، آن جا جایی است که انسان ها تنها می شوند. وقتی آدم ها تنها می شوند، « اشدّ ما یهمّ بالانسان» آن جا شدیدترین جایی است که شیطان قصد جان انسان را دارد.

شیطان برای این که یک انسان را نابود کند، چه می کند؟ کافی است برای نابودی انسان، شیطان آن انسان را بی انگیزه و نا امید و دلسردش کند. آن شور و شوق و طراوت و جوشش را از او بگیرد. این کافی است برای نابودیش. سرگردانی ایجاد می کند و نابود می شود.

وقتی انسان ها کنار همدیگر هستند و دست در دست همدیگر دارند و تشکّل هایی پدید می آورند و تعاون می­کنند، علاوه بر این که کار بزرگی می توانند تحویل دهند، علاوه بر این، انگیزه و نشاط و طراوت بیشتری دارند. اگر کسی این وسط انگیزه اش فرسایش پیدا کند، بلافاصله توسط جمع، ترمیم می شود و دوباره برمی­گردد. انسان ها وقتی دست در دست همدیگر می گذارند و کنار همدیگر قرار می گیرند، زمینه ای برای پدید آوردن فکرهای بزرگ و همّت های و الا شکل می گیرد. آدم وقتی تنها باشد، همّتش خیلی ضعیف است، اما وقتی چند انسان دور هم قرار می گیرند، همّتشان بالا می رود.

به تعبیر امیرالمؤمنین (ع) از « قصر الهمّة» نجات پیدا می کنند. علاوه بر این که از قصر الهمة نجات پیدا می کنند، با مباحثه با هم با فضای جمعی که پدید می آورند، ایده های نو خلق می کنند و راه کارهای جدید به دست می­آورند و فضاهای جدید را می توانند کشف کنند. این ها خاصیت هایی است که جمع های انسانی دارد. ما باید از این ها استفاده کنیم. این ها ظرفیت ها و زمینه های پنهانی است که انرژی ما را در کارِ نصرت دین خدا بالا می برد.

ما اگر قرار است وجودمان را خرج کنیم برای این که دین خدا تقویت شود، برای این که حمایت کرده باشیم از مکتب اهل بیت (علیهم السلام)، باید بهترین راه کارها و کوتاه ترین مسیرها را پیدا کنیم. کوتاه ترین مسیرها این­ها است. انسان مؤمن با دقت، وسواس، حساسیت و بُخل، لحظه های عمرش را خرج می کند. وقتی ما متوجه شدیم این مسیر، مسیری است که بهتر نتیجه می دهد و ثمره بالاتری دارد، طبیعتاً از این مسیر باید حرکت کنیم که این پیوندهای اجتماعی، این جبهه های ایمانی، این تشکل ها و گروه های مؤمنان را شکل دهیم و با هم­افزایی و هم­نوایی و دست در دست یکدیگر دادن و با هم حرکت کردن بتوانیم یک کار بزرگ­تری انجام دهیم.

خیلی نهی شده است از تنهایی در روایات ما. فرمودند که مسافرت به تنهایی نروید، غذایتان را تنهایی نخورید، وقتی تنها می شویم در معرض آسیب شیطان قرار می گیرید. همان طور که گوسفند تنها در طعمه گرگ می شود و در معرض آسیب گرگ فرار می گیرد، آدم تنها هم در معرض آسیب شیطان قرار می گیرد.

بسیاری از رزائل اخلاقی در ارتباطات جمعی حل می شود. زمینه خودسازی اخلاقی به همان معنای سنّتی خودش، اتفاقاً در ارتباطات اجتماعی برداشته می شود. رزائل اخلاقی آن جا در وجود انسان اولاً آشکار می شود و بعد هم امکان پاک شدن از این رزائل پدید می آید.

گاهی وقت ها انسان تنها که هست خیلی خوب است. وقتی می آید در جامعه تازه لجن وجودش بالا می زند و هم خودش متوجه می شود و هم دیگران متوجه می شوند که او هنوز آمادگی های لازم را ندارد. آن ظرفیت وجودیش کامل نیست. وقتی ما با همدیگر یک جبهه پدید می آوریم و یک کار جمعی را رقم می زنیم، اتفاقی که می­افتد این است که حسادت ها و رقابت ها و خودخواهی های بیجا از بین می رود. چون احساس می کنیم همه یکی هستیم، متوجه می شویم به این که موفقیت من، موفقیت شما است، و موفقیت شما موفقیت من است. بنابراین چرا حسادت و رقابت بیجا داشته باشیم؟ بهتر است که با هم تعاون کنیم. مثل تیم فوتبال که یکی گل می­زند ولی همه خوشحال می شوند، یک گل می زند ولی امتیاز برای همه نوشته می شود. چون آن پیوند حقیقی و واقعی برای این ها پدید آمده است. در راستای رسیدن به هدف، اگر یک نفر موفق باشد، دیگران هم احساس افتخار می کنند و خوشحال می شوند.

مؤمنان باید با همدیگر یک تیم واحد و جبهه واحد پدید بیاورند. وقتی ما متوجه شدیم که یک جبهه واحد هستیم، زمینه این رزائل اخلاقی هم از بین می رود. یعنی فرض کنید شما می خواهید بروید جایی سخنرانی کنید، من همه یادداشت ها را به شما می دهم، چون اگر شما بروید یک موفقیتی برای دین خدا پدید بیاورید، من سربلند می شوم. این فهم اجتماعی است که من نباید فکر کنم که این یادداشت ها را زحمت کشیدم و درست کردم، این­ها مال من است و من می خواهم با این ها قیافه بگیرم و افتخار بیافرینم. شما بروید این ها را بگویید، دیگر تازگیش از بین می رود و می سوزد. اتفاقاً برعکس، من تمام یادداشت هایم را می دهم شما استفاده کنید، شما هم ممکن است تلاش کنید من موفق شوم، من تلاش می کنم دیگری موفق شود. مؤمنین این گونه با یکدیگر پیوند برقرار می کنند به عنوان یک تیم واحد، هم جهت، تحت فرمان ولی حرکت می کنند.

این اصل فلسفه فعالیت های اجتماعی است که در واقع با کنار هم قرار گرفتن و با ایجاد یک عظم جمعی، ما کار بزرگ تری می توانیم انجام دهیم، و ما موظف هستیم که کار بزرگ تری انجام دهیم. ما موظف هستیم از عمر خودمان بهتر استفاده کنیم. ما موظف هستیم نقش بیشتری در تاریخ بیفکنیم. نقش دین را، نه نقش خودمان را. نقش دین و خدا را، نقش معارف اهل بیت (علیهم السلام) را. در تاریخ باید بیفکنیم، در جغرافیای انسانی باید بیفکنیم، در وجود همه انسان ها و جمامع بشری باید بیفکنیم. موظف هستیم اگر می توانیم کار بزرگ تری انجام دهیم، باید کار بزرگ تری انجام دهیم. و انجام دادن کارهای خیلی بزرگ به تنهایی ممکن نیست. اگر می خواهیم یک حرکت جمعی تاریخی را شکل دهیم، باید اجتماع پدید بیاوریم.

به همین جهت بوده است که در آن توقیع شریفی که امام زمان (عج) برای شیخ مفید (ره) نوشتند و در کتاب­های حدیث ما آمده است، این تعبیر را دارند که: مؤمنان باید « اجتماع القلوب » داشته باشند. یعنی اراده های مؤمنین باید جمع بشود. این که من تنهایی اراده کنم آدم خوبی باشم، شما هم تنهایی اراده کند آدم خوبی باشد، و سومی هم این طور اراده کند، کار عالم به سامان نمی رسد. خلقت به آن نتیجه نهایی خودش نمی رسد. باید مؤمنان بیایند با همدیگر تصمیم بگیرند یک خوب واحد بشوند. یک خوب واحد که هم­نوا و هماهنگ دارد به سمت مقصد اعلای دین حرکت می کند. مقصد اعلای دین، « لیُظهره علی الدین کلّه» است. یعنی این باید بر همه ادیان غلبه کند، جهان­گیر شود و پرچم لا اله الا الله، پرچم توحید و عدالت، در سراسر عالم به دست امامِ این دین باید به اهتزاز در آید.

این اتفاق باید بیفتد. در روایات آمده است که اگر یک روز از عالم باقی مانده باشد، خداوند متعال آن یک روز را انقدر طولانی می کند که آن اتفاق بیفتد. این فرجام آفرینش است. این آخر خلقت و هدف بعثت است. یعنی هدف نظام تکوین و نظام تشریع این است که به این جا برسد. این باید اتفاق بیفتد. بنابراین اگر بخواهیم این اتفاق زودتر بیفتد، ما باید زودتر این اجتماع القلوب را پدید بیاوریم.

تعبیر امام زمان (عج) در توقیع شریف آن گونه که در روایات نقل شده است، این است: « و لو أنّ أشیائنا وفّقهم الله لطاعته» دعا کردند برای ما شیعیان. فرمودند اگر شیعیان ما که خداوند آن ها را بر طاعت موفق گرداند « علی إجتماع من القلوب» اگر شیعیان ما اجتماع القلوب می داشتند، اجتماع اراده ها می کردند « فی الوفاء بالعهد علیهم» در وفا کردن به عهد شیعگی. اگر اراده هایشان را با هم جمع می کردند و یک اراده متشکل واحد منسجم هم­نوا و هماهنگ پدید می آوردند در وفا کردن به عهد شیعگی، « لَما تأخَّرَ عنهم الیُمنُ بلقائنا» برکت دیدار ما از آن ها به تأخیر نمی افتاد. « و لتعجّلَت لهم السعادةُ بمشاهدتنا» سعادت مشاهده ما برای آن ها زودتر پدید می آمد. «علی حقّ المعرفة و صدقها منهم» یعنی اگر شیعیان این یک پارچگی خودشان را، این تشکل جمعی خودشان را، این جبهه ایمانی خودشان را پدید می آوردند و حفظ می کردند، من امام زمان (عج) می آمدم.

می دانید مشکل چیست که امام زمان (عج) نیامده است؟ زیرا من تصمیم گرفتم خودم برای خودم خوب شوم، رفتم کناری نشستم، و خودم در بهتری و خوشبینانه ترین حالت، یک آدم خوب و تنها شدم. شما هم همین طور و آن دیگری هم همین طور، همه رفتند تنها برایی خودشان خوب شدند. آدم های خوب تنها در جامعه زیاد است، ولی آن خوب واقعی که باید پدید بیاید، پدید نیامده است. آن اجتماع القلوب. یک خوب یک­پارچه پدید نیامده است. به خاطر همین امام زمان (عج) کارش  پیش نمی رود. با این آدم های خوب تنها کارش پیش نمی­رود.

خوب واقعی مورد نظر امام زمان (عج) امام (ره) بود که یک حرکت متشکل یک­پارچه جهانی جبهه شیعه و مکتب تشیع را در جهان به نحو یک­پارچه پدید آورد. خوب واقعی سردار قاسم سلیمانی (ره) است که این انسجام و اتحاد امّت اسلامی را بر علیه دشمنان و شیاطین و طواغیت شکل داد. خوب واقعی آنی هست که بتواند در پیوند با انسان های دیگر در یک حرکت جمعی بزرگ، فعالیت کند. نه این که خودمان به تنهایی دیواری دور خودمان بکشیم، با علم خودمان، با تجربه خودمان، با توان و ظرفیت های اندکِ خودمان بخواهیم کار کنیم. این طوری پیش نمی رود. باید دست ها را در دست همدیگر بگذاریم تا یک جریان طوفنده پدید بیاوریم، یک سیل یک­پارچه پدید بیاوریم با فعالیت های گروهی، فعالیت های شبکه ای، پدید آوردن جبهه ایمانی، در گروه های مختلف. و این احتیاج به تمرین دارد. این گونه نیست که گمان کنید ما از همان اول می توانیم در صحنه ها کار کنیم. اول باید گل کوچیکش را بازی کرد. اول باید در همین اجتماعات کوچکی که جوان ها با هم دارند، کارهای جمعی را تمرین کنیم، ورزیده که شدیم، آرام آرام فعالیت های گروهی جمعی توسعه پیدا کند، ظرفیت های وجودی ما بالا برود و یاد بگیریم که از خودخواهی های خودمان دست برداریم. یاد بگیریم که به خاطر بقاء یک حرکت جمعی طوفنده از نظرات خودمان دست بکشیم. خودخواهی های خودمان را کنار بگذاریم و سعه صدر پیدا کنیم تا آن وقت از همه این برکات بهره مند شویم.

خداوند متعال انشاءالله توفیق دهد که به بهترین شیوه و مؤثرترین روش بتوانیم در مسیر خدمت به دین اسلام و معارف اهل بیت (علیهم السلام) انجام وظیفه کنیم. و الحمد لله ربّ العالمین.

ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق

به جایگاه فعالیت‌های جمعی و تعاملات شبکه‌ای در خودسازی و تهذیب نفس امتیاز دهید.
1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره
Loading...