گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:
- حقیقت یکی است و تنها تعبیرها متفاوت است. مثنوی در جایی خاصیت مرتبه ی نفسانی انسان را اینجور بیان می کند.
عاشقان کل نه این عشاق جزء ماند از کل آنکه شد مشتاق جزء
- آنها عاشقان کل و حقیقی بودن و ماها عاشقانی هستیم در همین مرتبه ی نفسانی.
چون که جزئی عاشق جزئی شود زود معشوقش به کل خود رود - بنده سوی بنده شد او ماند زار بوی گل شد سوی گل او ماند خار
همچو آن ابله که تاب آفتاب دید بر دیوار و حیران شد شتاب
عاشق دیوار شد کین بازیاست بیخبر کین عکس خورشید سماست
چون به اصل خویش پیوست آن ضیاء دید دیوار سیه مانده به جای
او بمانده دور از مطلوب خویش سعی ضایع رنج باطل پای ریش
همچو صیادی که گیرد سایه ای سایه کی گردد وی را سرمایه ای
سایه ی مرغی گرفته مرد سخت مرغ حیران گشته بر شاخ درخت
- ما در مرتبه ی نفسانی خودمان به سوی موجودات کشیده می شویم و تابشها را حقیقت می بینیم و سایه ها را اصل می بینیم و حقیقت را آنچنان که هست نمی یابیم. به یک نظر انسان به امواجی عشق می ورزد که جز امواج چیزی دیگر نیست.
- در کل وجود دقت کنید یک موجودی که می خواهد به مرحله ی انسانی برسد مثلاً به خاک می گویند باید شکسته شوی از مرحله خاکی، زیرا با حفظ خاکی نمی توانی انسان شوی. مثلاً خاک بشکند و بشود گندم. گندم هم از خودی گندم بشکند و بشودگوشت و خون و باز هم این گوشت و خون منیّتش بشکند و بشود نطفه، تا الی آخر.
ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق
دیدگاهی ثبت نشده!!!