گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:
عن ابی عبدالله انه قال: «لست احب ان اری الشاب منکم الا غادیاً فی حالین اما عالماً او متعلماً». حضرت فرمود: من دوست ندارم که شما را فارغ البال ببینم، باید شما بین دو عنوان زندگی کنید. علم باعث حیات قلب است، یا عالم باشید یا متعلم. یعنی باید به یکی از این دو عنوان متخلق باشید. البته عالم با عمل نه مثل بنده، یا متعلم باشید و تعلم کنید.
«فان لم یفعل فرط». اگر جوانی یکی از این دوکار را نکرد، در وظایف انسانیت تقصیر کرده است. «فان فرط ضیع». اگر تقصیر کند، خودش را ضایع کرده است. او را به این دنیا آورده اند برای اینکه یا عالم باشد و افراد جامعه را بسازد (در ضمن اینکه خودش تخلق علمی پیدا می کند) و یا متعلم باشد، نه اینکه یله و رها و متحیر باشد که من برای چه خلق شده ام؟
طاعت و بندگی فقط با علم مقدور است.
بارها بنده این روایت را خوانده ام که حضرت می فرماید: «لا نجاة الا بالطاعه و الطاعة بالعلم» وقتی من می خواهم بندگی بکنم، باید بدانم که طریق بندگی چیست. طریق بندگی یک راه علمی است. علم به وظائف خودمان را هم باید از کسی که اهل خُبره است و به این عنوان متخلق است، اخذ بکنیم.
«فان ضیع اثم» اگر خودش را ضایع کرد، گناه کرده است. اعضا و جوارح التماس می کنند که ما را برآنچه که برای آن خلق شده ایم، بگمار، ما را به وظیفه ی خودمان آشنا کن. دست چه وظیفه ای دارد؟ چشم چه وظیفه ای دارد؟ پا چه وظیفه ای دارد، آقاجان؟ باید به وظائف خودمان علم پیدا کنیم. سایر علوم تا لب قبر است، آقاجان!
«طلب العلم فریضة علی کل مسلمٍ و مسلمة و هو علم التقوی والیقین». آن علمی که طلبش بر هر زن و مردی واجب است، علم تقوی و یقین است. آیا راهی هست که مرا به مقام یقین برساند؟ البته که هست، آقا!
برای رسیدن به مقام یقین، باید عقل را احیا بکنی و از امیال نفسانی جلوگیری بکنی، آقاجان من!
این هم با رفتن به درگاه پروردگار است. ما لی سوی فقری الیک وسیلةٌ فبالافتقار الیک فقری ادفع ای پروردگار عزیزم! من هیچ جایی جز دربِ خانه ی تو ندارم. یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله. ای مردم شما فقیران بسوی خدایید. و من جاهد فانما یجاهد لنفسه. اگر مجاهده بکنی، برای خودت کردی، پروردگار بی نیاز از شماست. پروردگار می فرماید: علیکم انفسکم. یعنی نفس را رها نکنید، باید استقامت بکنید.
شخصی سؤال کرد: یابن رسول الله! پروردگار برای چه ما را خلق کرده است؟ برای اینکه به واسطه ی تخلق عملی پرواز کنید و از ملائکه بالاتر روید، به مقامی برسید که ملائکه خدمتگزار شما شوند، که حضرت فرمود: «الملائکة خدام شیعتنا».[8] یعنی ملائکه خدمتگزار شیعیان ما هستند.
عمان سامانی می گوید:
در رتبه خویش را به ملایک توان رساند/گر نهی نفس کرده پی مدعی شوی
در رتبه خویش را به ملائک، بلکه به فوق ملائک توان رساند.
نباید هرکسی خودش را به یک سلسله عادات مشغول بکند.
یک عده به دانشگاه می روند و تحصیل می کنند، یک عده هم مثل ما در حوزه ی علمیه مشغول به تحصیل هستند، اما بالأخره غایت و هدف علم چیست؟ بالأخره باید تحصیل علم به جایی برسد که حال مرا اصلاح کند. مبادا علمی که بر شما واجب نیست، از علمی که واجب است، شما را باز بدارد.
بعد از رفتن از این دنیا، اولین سؤالی که از شما می شود، این است که ای بنده ی من! با امانت های من چه کردی؟ «عبدی ماذا صنعت فی امانتی؟». سؤال می شود که برای ما چشم روشنی چه آورده ای؟
البته این را به همه نمی گویند، این را به اشخاصی که مجهز هستند، می گویند، همان کسانی که حضرت درباره ی آنها فرمود: «و اعد القری لیوم النازل به». آتش جهنم در اثر توجه نکردن به علم و عمل است. حضرت می فرمایند: «ان اثم سکن فی النار والذی بعث محمدًا بالحق». یعنی قسم به کسی که مرا مبعوث کرد، اگر به یادگیری مسائل دینتان و عمل به آن توجه نکنید و نادیده بگیرید، گرفتار آتش جهنم خواهید شد.
در سوره ی انشقاق می فرماید که نامه ی عمل بعضی را از پشت سر به آنها می دهند. وقتی می پرسند: چرا؟ می گویند: برای اینکه شما احکام اسلامی را پشت سرتان انداختید، دنیا را در مقابل و آخرت را پشت سرتان قرار دادید.
اگر بخواهید بدانید که به عوالم اخرویه اقبال دارید یا ادبار، باید خودتان را به استاد عرضه کنید.
«یا بنی اجعل فی ایامک و لیالیک و ساعاتک نصیباً لک فی طلب العلم». حضرت لقمان به فرزندش فرمود: فرزندم! در شبانه روز و ساعات خودت زمانی را هم برای طلب علم قرار بده. «فانک لن تجد له تضییعاً مثل ترکه». اگر این ساعت را در شبانه روزت ترک بکنی، زیانکار خواهی بود، اصلًا ما بازاء ندارد . مبادا از تحصیل علم تقوی و یقین غفلت کنی. اگر به مرتبه ی یقین نرسیم، شیاطین در وقت جان دادن حاضر می شوند و ما را خاسر و خائف از دنیا می برند.
عوامل نورانیت قلب
«و قال (ص) خمسة تنور القلب». حضرت فرمودند: پنج چیز است که قلب شما را منور می کند. اول قرائت قرآن است. قرائت قرآن حجابها را از روی قلب برمی دارد، خصوصاً اگر انسان با تدبر بخواند.
تفاسیر زیادی نوشته شده است. شما باید ببینید که کدامیک از تفاسیر با ذوق شما موافق است. تفسیر مرحوم علامه ی طباطبایی (ره) به درد نوع شما نمی خورد. این تفسیر به درد اشخاصی که در مراحل بالا هستند می خورد. شما باید از کلاس اول شروع کنید، از تفاسیری مانند تفسیر مرحوم ملافتح الله (کاشانی) که هم خلاصه دارد، هم مطول. «افضل اعمال امتی قرائة القرآن مع التدبر». حضرت فرمودند: افضل اعمال امت من این است که قرآن را با تدبر بخوانند.
و اما دومین چیزی که قلب را نورانی می کند، کم خوردن است، بخصوص در شب. مؤمن غذایی که می خورد، غایت و هدفش این است که نیمه شب برخیزد و به درگاه قاضی الحاجات بندگی بکند، زیرا حضرت فرمود که تنها راه نجات، بندگی کردن است. «لانجاة الا بالطاعة».[13] مؤمن به دنبال بندگی کردن است، نه اینکه دائم به دنبال فربه کردن بدنش و توجه به مادیت باشد.
«ومجالسة العلماء». سومین چیزی که قلب را نورانی می کند مجالست و همنشینی با دانشمندان و رهبران دین است. با عالم نشست و برخاست کنید که همین نشست و برخاست با عالم مؤثر است.
سوء ظن به خوبان در اثر همنشینی با انسانهای بد امیرمؤمنان (ع) فرمودند: «مجالسة الاشرار توجب سوء الظن بالاخیار». یعنی معاشرت کردن با اشرار و انسانهای بد باعث می شود که انسان نسبت به خوبان و نیکان سوء ظن پیدا بکند. اما اگر با دانشمندان معاشرت بکند، اگر خللی در کارش باشد، به او تذکر می دهند.
«و الصلاة فی اللیل». نماز در شب هم قلب شما را منور می کند. «و المشی فی المساجد». وقتی که شما در مساجد ایاب و ذهاب کردید، خداوند علی اعلی از آن علوم حقیقیه نصیب شما می کند، پروردگار عزیز شما را موفق به ترک محرمات و فعل واجبات که کلاس اول است- می کند. تا کم کم در معرض رحمت او قرار بگیرید. «حق علی المزور ان یکرم الزائر». زائر بر کسی که به زیارتش آمده، حق دارد. ما هم زائریم و به مسجد- که خانه ی خداست- برای زیارت او آمده ایم و پروردگار هم این ثمرات را به شما مرحمت خواهد کرد.
امیرمؤمنان (ع) در توصیف مؤمن می فرماید: مؤمن صادق است، در تمام مراحل پروردگار قلبش را توسعه می دهد، حافظ حدود شرع است، هر چیزی در این ظرف علم نمی ریزد. عقلش کامل و قلبش از غیر خدا سالم است.
ای موسی! برای مؤمن تواضع کن. پروردگار هم در سفارش به رعایت مؤمن می فرماید: ای موسی! اگر مؤمن را دیدی، برای او تواضع کن. «فاذا لقیتهم یاموسی فاخفض لهم جناحک». باید آقایان دعا بکنند که یک قدری سلامتی نصیب این مَرکب بشود که بنده خدمتگزار شما باشم، در خدمت شما باشم و حقیقتاً بنده دوستدار شما هستم.
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند/ نیاز نیمه شبی دفع صد بلا کند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار/ که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
طبیب عشق مسیحا دمست و مشفق لیک/ چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
سفرهای علوی کند مرغ جانت/ گر از چنبر آز بازش رهانی
ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق
دیدگاهی ثبت نشده!!!