گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:
خدا به لقمان (ع) حکمت داد، چون قوی در امر خدا بود
امام صادق (ع) قسم بیجا نمی خورد، مبالغه هم نمی کند. حضرت فرمود: قسم به خدا اگر پروردگار به لقمان حکمت داد مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ و علوم حقیقیه را بر او فرود آورد و صبح کرد در حالی که دانشمندترین افراد جامعه بود و حقایق اسلامی را به افراد جامعه القاء میکرد، بخاطر حسب و نسب و مال و جمال نبود، بلکه به این خاطر که قوی در امر خدا بود. «ولکن رجل قوی فی امرالله عزوجل».
شخصی عرضه داشت: یابن رسول الله! کسی به من گفته است که اگر یک کلمه به من فحش بدهی، من ده تا فحش میدهم! حضرت فرمود: تو به او بگو: اگر ده تا بگویی، من یکی هم نمیگویم.
این مکتب امام صادق (ع) است که اگر دنیا را هم به او بدهند، مرتکب حرام نمی شود. یک چنین کسی با این قوت و شهامت ولو جوان باشد و تازه به مسجد آمده باشد- را اگر دیدید، با او معاشرت کنید و ببینید که چقدر روشن است و چقدر از روحیات او میتوانید استفاده کنید.
حضرت لقمان (ع) در حضور مردم تکیه نمیداد، اما بنده در یک مجلسی دیدم یک نفرکه از تحصیل در اروپا برگشته بود، در حضور پدر و مادرش که باید خاک قدم آنها باشد- روی صندلی نشسته و پاهایش را هم روی هم انداخته بود! … آیا این ادب است؟!!
حضرت لقمان (ع) آداب اجتماعی را رعایت میکردند، درآب دهان انداختن، آب بینی انداختن، مراعات اشخاص را میکردند. عمیق النظر بودند، خندهشان تبسم بود، نه اینکه با اخلاق خشن با افراد جامعه برخورد بکند، خنده شان به قدر نمک در آش بود.
خدا رحمت کند مرحوم اشراقی را که شخصیتی باسواد و دانشمند، بلکه مجتهد بود و آقایان در حوزه های علمیه از سخنرانیهای ایشان استفاده میکردند. یک شب بنده ایشان را در عالم رؤیا دیدم و عرض کردم که
آقا شما در مرتبه چندم ایمان هستید؟ ایشان گفتند: من در مرتبه هفتم هستم. بعد ایشان به بنده توصیه کردند که اگر با کسی رفیق شدی، در میان راه معطلش نکن و توصیه دیگرشان هم این بود که حتی المقدور سعی کنید خندهتان تبسم باشد و دندانهایتان معلوم نباشد.
اگر دنیا به لقمان حکیم (ع) اقبال می کرد، خوشحال نمی شد، مثل حضرت امام (ره) که برای ایشان هم اقبال و ادبار دنیا مساوی بود.
من با ایشان معاشرت کرده بودم، بود و نبود دنیا در نظرشان تفاوتی نمیکرد و تعادل در وجودشان برقرار بود. اگر پولی به دستشان میرسید، خود را مکلف میدانستند که به اهلش برسانند و خودشان هم به قدر شئونات زندگی برخوردار شوند، اگر هم پولی از دست میرفت، محزون نمیشدند.
بر سر آنم که گر ز دست برآید/ دست به کاری زنم که (قصه و) غصه سرآید
لکیلا تأسوا علی ما فاتکم ولاتفرحوا بما آتاکم. ما عندکم ینفد. آنچه نزد شماست، نابود می شود. بالأخره این پول یک چند روزی در دست من است، آنچه که من با خودم می برم، علم و عمل صالح است.
وقتی بنده رادیو را روشن کردم، شنیدم که میگوید: علم و زندگی. حقیقتاً علم توأم با زندگی است. اگر انسان تحصیل علم بکند، زنده است، «فالناس موتی و اهل العلم احیاء». اهل علم نمردهاند، بلکه به دانش و بینش زنده اند.
پس بنابراین لقمان حکیم (ع) از حرف کسی نمیخندید، مبادا در گناه واقع بشود، نسبت به افراد جامعه بیتفاوت نبود، اگر به دو نفر برمیخورد که دعوا میکنند، آنها را وا میداشت که صورت یکدیگر را ماچ کنند وآشتی کنند، چون افراد جامعه را به منزله شخص واحد میدانست، برادران خود می دانست، با علماء زیاد همنشینی میکرد تا راههای کنترل نفس را بیاموزد.
نبی اکرم (ص) هم میفرمود: مبارک نباشد آن روزی که بر من بگذرد و بر علم من چیزی اضافه نشود.
و قل رب زدنی علماً. یعنی ای حبیب من! بگو: پروردگارا! علم مرا زیادکن، علمی که تواضع مرا زیاد کند، ادب مرا زیاد کند.
لذت پدران و مادران از دیدن شما جوانهای مؤدب شماها انشاءالله برگردید به منازل خودتان و پدران و مادران شما این دستههای گل را، این جوانها را ببینند که چقدر مؤدب شدهاند، حرفهایشان حساب شده است، گوش و زبان و چشمشان از اعمال بد پاکیزه است. بارک الله! آن وقت یک ساعتی هم برای خودتان انتخاب کنید.
فرمود: ای پسر من! اگر قلب مؤمن را در بیاورند، خوف و رجاء در حد تعادل است. ای پسر من! اگر گناه جن و انس را بجا آوردی، از درگاه خدا مأیوس نشو و اگر اطاعت جن و انس را هم کردی، به اعمالت امیدوار نباش. در حد تعادل باش.
همی لاتقنطوا خوانی عزیزم/ مگر یا ویلنا ناخواندنی بی
آن خدایی که فرموده: از رحمت خدا نا امید نشوید، لاتقنطوا من رحمة الله، همان خدا فرموده: وای بر ما! بدرستی که ما ظالم بودهایم. یا ویلنا انا کنا ظالمین.
ان شاءالله بنده و شما به آدابی که لقمان حکیم (ع) متأدب بود، تخلق پیدا بکنیم.
ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق
دیدگاهی ثبت نشده!!!