گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:
﴿ قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله﴾.
«کان اكثر عبادة ابیذر التفكر والاعتبار». هر روز باید فكر كنم که در مقابل شیطان و هوای نفس و عوامل محیط و برخورد با اشخاص مختلف چگونه باشم. اگر هم مایهای نداشته باشم كه ببینم چه کسی درست میگوید؛ باید استاد داشته باشم، تا مرا راهنمایی کند. انسان باید استاد داشته باشد.
استاد اخلاق بنده – که بسیار قوی بود- هر روز به من تذکر میداد كه هر حرفی شنیدی؛ باید به من ارائه بدهی، تا درستی و نادرستی آن را به تو ارائه بدهم. ایشان میگفت: در کنار این درسهایی كه میخوانی، باید قدم اول را هم برداری.
قدم اول شما علت محدثه است، یعنی شروع از جانب شماست؛ اما ادامهی راه به این است که یک رشتهای بین شما و پروردگار برقرار باشد.
معلم دوم(ره)– که مسلط بر تمام علوم عصر بود- میفرماید: برای ادامهی راه باید تأیید یزدانی باشد.
وقتی بنده در قم بودم در ایام تحصیلی مشغول به كتب تحصیلی بودم و روزهای پنجشنبه و جمعه كتب تحصیلی را میبستم و کتب اخلاقی را مطالعه میکردم. با رفقا یك جلسهی اخلاق درست كرده بودیم، دور هم جمع میشدیم و به مباحث اخلاقی میپرداختیم. میدانستیم كه تأثیر علم (تحصیلات حوزوی یا دانشگاهی) مشروط به سیر تکاملی است.
باید بدانیم كه دو محبت در یك دل جا نمیگیرد. ﴿ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه﴾. خداوند برای هیچ کس دو قلب در درون او قرار نداده است. انسان یك دل دارد و باید یك نفر را دوست داشته باشد.
امیرمومنان(ع) وقتی به حسنین(ع) فرمود: من شما را دوست دارم؛ عرضكردند: پدرجان! آیا ما را دوست داری،خدا را هم دوست داری؟ حضرت فرمود: شما را به خاطر خدا دوست دارم. اگر شماها –مثلاً- بر خلاف مقررات الهی عمل بكنید؛ شما را دوست نخواهم داشت. دوستی شما موضوعیت ندارد. دوستی شما در طول دوستی پروردگار است.
حال به این روایت قدسی توجه بفرمایید: «یا عیسی اذا اطلعت علی قلب عبد فلم اجد فیه حب الدنیا ملأته من حبی». ای عیسی! اگر قلب بندهای را خالی از محبت دنیا ببینم؛ آن را از محبت خودم پر خواهم کرد.
دنیا، تعلقات است،آقاجان! ممكن است کسی پول هم داشته باشد؛ اما تعلق به آن نداشته باشد، انفاق در راه خدا کند.
این حدیث چقدر لطیف است كه پروردگار به موسی(ع) فرمود: برو به آن شخص بگو: چند شب است که نزدیك سحرها نسیمی میوزد و تو را به خود مشغول میکند. اگر ما را دوست داری؛ چرا نسیم سحری تو را از عبادت ما مشغولكرد! (البته اینها مقامات خاصی است)
در ادامه روایت هم میفرماید: «من احبنی لا یسكن الی شیءٍ». هر كس كه مرا دوست داشته باشد؛ به چیزی تعلق پیدا نمیكند. یعنی هر تعلقی که پیدا میکند؛ او را اشباع نمیکند. فقط پروردگار اشباعش میکند.
انسان یك رفیق لازم دارد و یك استاد. مؤمن با یک نفر معاشرت میكند؛ اما میبیند که این شخص اشباعش نكرد، یكی دیگر را انتخاب میكند، یكی دیگر را انتخاب میكند، تا بالأخره پروردگار آن رفیقی را كه باب میل اوست به او میهد. «ان المومن لیسكن الی المومنكما یسكن الضمأن الی الماء البارد». انسان تشنه وقتی به آب گوارای سرد برسد، تشنگیاش برطرف میشود. مؤمن هم وقتی به مؤمن رسید، آرام میشود.
آن روایت قبلی– که فرمود: دوستدار خدا به غیر خدا تعلق پیدا نمیکند- با این روایتکه میفرماید: مؤمن با مؤمن آرامش میگیرد، منافات ندارد، زیرا مؤمن از شئون حق است. این رفیق را هم خدا برای او تعیین کرده است.
یك روز به قاضی ایاز گفتند: اگر كسی از ما پرسید که خدا را دوست دارید یا نه، چه جواب بدهیم؟ گفت: اگر بگویید که خدا را دوست ندارید؛ وای به حال شما و این سخن نزدیک کفر است. اگر هم بگویید که خدا را دوست دارید؛ عمل شما شباهتی به عمل دوستان خدا ندارد! پس اگر چنین سؤالی از شما شد؛ ساکت باشید و بگویید که انشاء الله خدا قسمت بکند که ما شباهت به اولیاء خدا پیدا بکنیم.
خواهی وصال دوست امانی درآن بكوش/ وز هر چه غیر اوست تو باید جدا شوی
«یا داود حرمت علی القلوب ان یدخلها حبی و حب غیری». حرام كردم بر قلبها که حب من و حب غیر من با هم در آن جای بگیرد. پس محبت پروردگار با هوای نفس جمع نمیشود.
از علائم محبت، دوست داشتن وسائل رسیدن به محبوب است. اگر من بخواهم به محبوب برسم؛ باید نماز جماعت بخوانم، نمازم را اول وقت بخوانم، غیبت نكنم، اهانت نكنم… باید وسایل وصول به محبوب -كه طاعت و بندگی است- را از صاحب شرع یاد بگیرم و بکار بندم.
عرضه داشت: یارسولالله! اگر من بخواهم به طرف پروردگار بروم؛ چه باید بكنم؟ حضرت فرمود: باید یک قدم از خواستهی دل بگذری!
ز منزلات هوس گر برون نهی قدمی / نزول در حرم كبریا توانی كرد
ولیك این عمل رهروان چالاك است/تو نازنین جهانی كجا توانی كرد
از دیگر علائم محبت، دوری جستن از موانع رسیدن به محبوب است. یعنی سوراخ كیسه را باید بدوزید.
موانع تا نگردانی ز خود دور/درون خانهی دل نایدت نور
چرا من توان پریدن ندارم؟ چون مانعی درکارم وجود دارد. یكی از رفقا میگفت: از پروردگار درخواست كردم که موانع پریدن مرا به من نشان بدهد. زمانی نگذشت تا اینکه به یک شخصی برخوردم که واقعاً بیدارکننده بود و مرا تحت کنترل خود قرار داد.
ورنه موش دزد در انبار ما است حاصل آن گندم چل ساله کو؟
این موشهایی که موانع راه هستند را به کمک طبیب روحانی باید گرفت.
حضرت عبدالعظیم حسنی(ره) خدمت امام(ع) رسید و عقاید و اعمال خود را بر ایشان عرضه کرد. همانطور که نزد طبیب جسمانی احوالات خویش را بیان میکنید، بیماری روحی را هم باید به طبیب روحانی عرضه كنید.
ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق
دیدگاهی ثبت نشده!!!