گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:
آن علمی را باید طلب کرد که مورد نظر خاندان عصمت بوده و مورد دستور و خطاب پروردگار است.
نبی اکرم(ص) عرض میکردند: «اللهمّ إنّی اعوذ بک من علمٍ لا ینفع». از بیان حضرت معلوم می شود که یک علم غیر نافع داریم و یک علم نافعی که نفع می بخشد.
اوحی الله تعالی الی داود: «تعلّم العلم النافع قال: ما العلم النافع؟ قال أن تعرف جلالی و عظمتی و کبریائی و کمال قدرتی علی کل شیء فهذا الذی یقربک الی».
من هر چه بگویم علم، کسی که علم اصول می خواند فکر می کند به علم اصول. آن کس که فیزیک یا شیمی می خواند، فکر می کند به فیزیک و شیمی. اما هیچ کدام از اینها علم نافع نیست، اینها تمامشان طریقیّت دارد، آنچه موضوعیّت دارد، آن علمی است که ما را به پروردگار نزدیک کند.
این عبارت چقدر قشنگ است: «ألزم العلم لک ما دلّک علی صلاح قلبک». یعنی لازمترین علوم، علمی است که تو را به اصلاح قلبت راهنمایی میکند. تو مسئولی که قلبت را اصلاح کنی. چرا نرفتی واجباتت را یاد بگیری؟
در سیر الی الله، کلاس اول، ترک محرمات و فعل واجبات است. کلاس دوم، ترک مشتبهات خواهد بود. کلاس سوم هم، ترک ما سوی الله است.
روایات «طلب العلم فریضة ». یعنی علمی واجب است که به واسطه آن در صدد استکمال نفس خود باشی «و هو علم الانفس».
آیه نورانی هم می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ». یعنی نفس را رها نکن. نفس، باید متخلق به آداب انسانیت بشود.
«العلم فریضة»یعنی « علِمُ التقوی وَ الیقین». یعنی علمی باعث نجات شما خواهد شد که شما را به سر حدِّ یقین برساند. ولو در درجه اول یقین که از مقام لسان به مرحله قلب برسد.
نجات تو به تو است و هلاک تو از تو/ ولی تو باز ندانی نجات را ز هلاک
استاد خبیر می خواهد.
تو که ناخوانده ای علم سماوات/ تو که نابرده ای ره در خرابات
تو که سود و زیان خود ندانی/ به وصلش کی رسی هیهات، هیهات
تصمیم قاطع باید بگیرم. اما نمی توانم تصمیم قاطع بگیرم، چه در مادیات، چه در معنویات. باید تصمیم قاطعانه گرفت. باید خودمان را درک کنیم، تا بتوانیم
ای انسان! تو را برای خودم آفریدم
غرض تویی ز وجود جهان همه، ورنه/ لَما یکوّن فی الکون کائنٌ لولاک
« خلقت الاشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی». یعنی ای انسان! تمام اشیاء را برای تو خلق کردم.
در مقابل این همه نعمت چه کردی؟
زمین را ملائم طبع تو قرار دادم، تا کشاورزی کنی. مثل آهن قرار ندادم، مثل آب قرار ندادم، ملائم طبع تو قرار دادم. صحت دادم، سلامتی دادم، نعمت وجود -که در رأس نعمتهای الهی است- به تو اعطا کردم. اما تو را برای خودم آفریدم.
بزرگی گفت: برای سیر تکاملی دو قدم است باید ترک امیال نفسانی و ترک دنیا بکنی و از اینجا تا پروردگار. بزرگ دیگری فرمود: خیر، از اینجا تا پروردگار یک قدم است. بگو: الله پروردگار من است، بعد استقامت کن همین کافی است.
فرمود: «یاموسی دع نفسک فتعال». خود را رها کن و بیا پیش من.
حضرت می فرماید: «طهروا انفسکم من دنس الشهوات تُدرِکُوا رفیع الدرجات». یعنی جان های خودتان را از آلودگی شهوات پاک کنید؛ تا درجات بلند را دریابید. همه این بیانات تأیید می کند که وقتی نفس من مهذّب شد، آن وقت نسبت به پروردگار معرفت پیدا می کنم.
حضرت می فرمایند: اگر شما به مقررات پروردگار عمل کنید، پروردگار هم به وعده های خودش نسبت به شما وفا می کند.
در حدیث قدسی می فرماید: «فانی القادر علی صَرفِ بلاء من یُعادیکم». یعنی اگر شما با من موافقت کنید، منِ پروردگار قادرم که دشمنی دشمنان را از شما برگردانم.
«فَهُم لا یقدرون علی صَرفِ انتقامی عنکم اذا آثرتم مخالفتی». و اما در صورتی که مخالفت مرا بر طاعت و بندگی ام اختیار کردید و من در مقام انتقام جویی از شما برآمدم؛ کسی قادر نخواهد بود که انتقام مرا از شما برگرداند.
با تو ترسم نکند شاهد روحانی روی/کالتماس تو به جز لذت جسمانی نیست
«لاینفَعُ اجتهادٌ لا ورعَ معه». من خیلی نماز جماعت می خوانم، نماز اول وقت می خوانم؛ اما اگر یک فعل حرام هم پیش بیاید، روی گردان نیستم! این گونه اعمال نتیجه ندارد.
در مورد لذت بردن از یاد خدا حدیث قدسی می فرماید: «اذا کان الغالب علی العبد الاشتغالُ بی جعلتُ بغیته و لذته فی ذکری؛ یعنی وقتی بنده من در غالب اوقاتش مشغول به من بود؛ لذت و خوشی او را در یاد خودم قرار می دهم. هم لذت ذکر مرا خواهد چشید و هم اداره زندگی چنین بنده ای و امرآخرت او را بر عهده خواهم گرفت.
ولی اگر این طور نباشد و اشتغال به دنیا بر اشتغال به خدا غالب باشد؛ نام او در دیوان خاسرین نوشته می شود. پس معلوم شد که آن کسی که اشتغال به خدا در زندگی او غالب است، وقتی نماز می خواند، دیگر دلش نمی خواهد نماز تمام بشود، از نماز خواندن لذت می برد.
لذا پیامبر اکرم(ص) می فرمود: «ارحنا یا بلال». ای بلال! بیا و مرا از این تعلقات و توجه به امور دنیا راحت کن
اگر نبود آن اجلهایی که برای اینها مقرر شده است «لَم تَستَقِرَُّ اَرواحُهُم فی اَجسادهِم طَرفَةَ عَینٍ
پروردگار می فرماید: «فاذا جعلتُ بُغیتَهُ و لذتَه فی ذکری عشقنی و عشقتُهُ فاذا عشقنی و عشقتُهُ رَفَعتُ الحجاب فیما بینی وبینه». یعنی وقتی لذت بنده من در یاد من و ذکر من بود؛ آنگاه عاشق من می شود و من هم عاشق او می شوم و وقتی که این چنین شد؛ حجاب ها را از روی قلبش برمی دارم که دیگر به چشم دل مرا ببیند.
اگر چه ذات پاکش لا مکان است / چو نیکو بنگری در دل نهان است
دلی اندر دل صاحبدلان است / که آن دل جای آن آرام جان است
آن دلی که خیلی شلوغ است، باید تا دیر نشده آن را از توجهات به غیر حق فارغ کرد وآن دل یک سویه را به دست آورد.
در ادامه حدیث قدسی دلیل رفع برخی ازعذابهای الهی را می فرماید: «اولئک الذین اذا اردتُ باهلِ الارض عقوبةًً او عذاباً ذَکرتُهُم فَصَرفتُ ذلک عنهم». یعنی این اشخاص، اشخاصی هستند که وقتی بخواهم به خاطر طغیان و گناه زیاد، به اهل زمین عذابی نازل کنم؛ ملاحظه آنها را می کنم و از عذاب صرف نظر می کنم.
این بیان را هم در سوره ق بخوانیم که می فرماید: «فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ». یعنی علم تو در دنیا مشوب به جهل بود و امروز(قیامت) پرده ها از برابرتو برداشته شد. یعنی وقتی که علمت نافذ شد؛ می فهمی
در مورد نشانه رسیدن به کلاس برتر در سلوک، صاحب تفسیر مقتنیات می فرمود:
اگر کسی به مرحله سوم و به کلاس سوم برسد «لِمَ» و «بمَ» نمی گوید. «کجا» و« به چه دلیل» نمی گوید. هر کس در برابر او سخنی گفت؛ می فهمد که از طرف پروردگار آمده و درست است و یا این که این طور نیست. این مسئله را درک می کند.
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک/ چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار/ که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق
دیدگاهی ثبت نشده!!!