گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:
﴿ الا بذکر الله تطمئن القلوب﴾.
در عید نوروز همانگونه که طبیعت لباس خود را عوض میكند، ما هم تصمیم قاطع بگیرم برای عوض کردن لباسهایمان و دور شدن از مخالفت پروردگار.
صلهی رحم و مراقبت زبان در ایام عید
از اعمال پسندیدهی این ایام صلهی ارحام و خوشحال کردن بچهها و بزرگترهاست. اما باید انسان زبانش را از غیبت و اهانت نگهداری کند و اگر هم بتواند- انشاءالله- در هر مجلسی که وارد شد، یک حدیثی بخواند و مجلس را به دست بگیرد.
خیلی مطلب مشکلتر از آن است كه ما تصور میكنیم! وقتی در یك مجلسی پشت سر شخص غایبی حرفهای ناروایی زده شد، با اینکه بنده حرفهای آنها را رد کردم و از آن شخص دفاع کردم؛ اما شب در عالم رؤیا به بنده گفتند: چرا از آن مجلس برنخواستی؟ گفتم: من هر چه آنها گفتند، رد كردم و از شخص غایب دفاع کردم. گفتند: آیا حرفهای شما را قبول کردند؟ گفتم: خیر! گفتند: پس چرا از آن مجلس بیرون نرفتی؟ همان رفتن تو جواب قاطعی برای آنها بود.
غرض عرض این است که مطلب خیلی ظریفتر از آن چیزی است که من و شما فکر میکنیم!
هر روزی كه من با پروردگار مخالفت نكنم، گناه نکنم؛ همان روز برای من عید است. روز عید، خودتان را خوشبو بكنید و روزه بگیرید و بعد 366 مرتبه دعای «یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال» را بخوانید.
این قلب با آن نفس ناطقهی ربّانیه رابطه دارد و تا امروز معلوم نشده است كه بین نفس ناطقه و این قلب كوچك صنوبری چه رابطهای وجود دارد که اگر اخلاق حیوانی از انسان سر بزند؛ این قلب در حجاب میرود و محجوب شدن این قلب، كاشف از این است كه آن نفس ناطقه در حجاب رفته است.
هبطت الیك من المحل الارفعی ورقاء ذات تعزز و تمنعی
آن نفس ناطقه کلیه را پروردگار از عالم ملكوت در این بدن مستقر كرده است كه این بدن كثیف مادی را مُرَوَّح بكند.
امیرمؤمنان(ع) میفرماید که اگر انسان بخواهد نفس را از حکمرانی به زیر بکشد و قلب را بر تخت سلطنت بنشاند؛ آنقدر باید امیال نفسانی را تضعیف بکند، تا خواهشها و امیال نفسانی به کلی از بین برود و پروردگار آن راهی را که هدف انبیاء عظام است را به او نشان بدهد. «قد احیی عقله و امات نفسه حتی دق جلیله و لطف غلیظه … فبرق له لامع کثیرالبرق فابان له الطریق». حضرت در آخر روایت هم میفرماید که رسیدن به این مقام به واسطهی کوشش و تلاش در رفع حجابهای قلب است. «ذلک بما استعمل قلبه».
همهی قلبها حجاب میگیرند، حتی در روایت است که نبیاکرم(ص) وقتی از مجلسی بر میخواستند؛ استغفار میکردند و میفرمودند: «انه لیغان علی قلبی». یعنی در اثر توجه به غیر خدا یک پردهی رقیقی صفحهی قلب مرا پوشانده است.
درحدیث است كه عمل بنیآدم خالص نمیشود؛ مگر اینکه چهار مرحله موت را طی كند.
اولین مرحله، موت احمر است. موت احمر تحمل اذیت مردم است.
به آیتالله العظمیٰ خوانساری(ره) عرض کردم: آقا! این تهرانیها از تهران به حجرهی بنده میآیند و مزاحم مطالعه و عبادت بنده میشوند. فرمودند: اگر آقامیرزاعبدالکریم(حق شناس) بخواهد به مقام عالی برسد؛ باید اذیتهای مردم را تحمل کند. و بعد هم به روایت نبیاکرم(ص) اشاره فرمودند که عندالله مقامی است که فقط با تحمل اذیت به آن مقام میتوان رسید. «الا بتحمل الاذی عن العبد».
گاهی اوقات وارد خانه میشوی؛ همسرت حرف بدی میگوید. (بعضی از زنها ضعف اعصاب دارند) باید برای خدا صبر کنی.
به بنده گفت: ای دیوانه! بنده فقط با یك كلمه او را خاموش كردم. گفتم: من كی ادعای عقل كرده بودم كه حال دیوانه باشم! من اصلاً عاقل نبودم! البته بعداً او را نصیحت کردم که حضرت فرمودند: اگر سجده بر غیر خدا جایز بود؛ زنها باید به شوهرانشان سجده میکردند.
اما از آنطرف هم مردها باید ملاحظهی همسرانشان را بکنند و حضرت فرمود که بهترین شما در روز قیامت کسانی هستند که با خانوادهشان بهتر سلوک کرده باشند.
اگر یک مشکلی برایت پیش آمد؛ یک قدری به اهل خانه رفاه و آسایش بیشتر بده، تا گره کارت گشوده شود، انشاء الله.
خود را چو ذره هیچ بدان در هوای دوست گر مهر روی درخشانش آرزوست
اگر میخواهی پروردگار عزیز در دل تو تجلی بكند؛ باید خودت را هیچ بدانی، هیچِ هیچِ.
به اندازه خوردن (دومین مرحله از مراحل موت)
و اما مرحلهی دوم، موت اسفل است. موت اسفل این است که انبارشاه را زیاد پر نكنی. انبارشاه همین شکمی است که دائم به دنبال پرکردن آن هستید!
تا میتوانید به مهمانیها نروید رفقا! اگر هم میروید، مقرراتی باشید! با این مهمانی رفتنها که نمیشود نماز شب بخوانی، داداشجون!
یکی از شرائط و مقدمات نمازشبخواندن این است که در روز خودت را خسته نکنی، معصیت نکنی، شب هم انبارشاه را کم پرکنی. با خورشت قیمه و كباب و مرغ حتی خیال نماز شب را هم نکن، داداشجون! مگر شیطان صدایت بکند! وگرنه رحمان صدایت نخواهد کرد.
رعایت اعتدال در معاشرت (مرحله سوم از مراحل موت)
مرتبهی سوم، موت ابیض است. موت ابیض یعنیکمکردن معاشرت به قدری که اگر کاسبم به کسبم برسم، اگر معلمم به تعلیمم برسم و اگر محصلم به تحصیلم برسم. «وقال الصادق علیه السلام المرء لنفسه ما لم یعرف فاذا عرف صار لغیره».
وقتی بنده این حدیث را برای حضرت آیت الله العظمی ٰبروجردی(ره) خواندم؛ یك آهی كشیدند! (اگر این روایت ضعیف بود؛ حتما ایشان نهی میكردند كه این حدیث را نخوان!) اگر زیاد معاشرت کنی؛ نه به دنیایت میرسی نه به آخرتت.
خانوادهی شما هم یک حقوقی دارد. یكی از مداحان اینجا تشریف دارند. این را هم به همکاران ایشان تذکر میدهم که این آقایان به مجالس مختلف میروند، این مجلس، آن مجلس، پس حق خانواده چه میشود؟! خانواده هم یك حقوقی دارد. او هم میخواهد یك حرفی با تو بزند. – مثلاً- من امروز جارو كردم، پارو كردم.
یکی از منبریها برای بنده نقل کرد که من اول طلوع فجر کتاب را برداشتم که بروم برای منبر، زنم زد زیر کتاب و گفت: پس تو عیال برای چه گرفتهای؟!
شما باید آداب اجتماعی را در همه جا رعایت بكنید. باید حقوق خانواده را هم رعایت بكنید آقاجان! رعایت این حقوق، واجب است.
مخالفت با نفس و هوی (مرحله چهارم از مراحل موت)
مرتبهی بعد هم موت اسود است. این مرتبه مخالفت با نفس و هوی است. ﴿ولاتتبع الهوی فیضلك عن سبیل الله﴾. مبادا متابعت از نفست کنی که تو را از راه حق منحرف سازد، داداشجون!
حضرت میفرمایند که مرتبهی اعلای روزهداری خالی شدن دل از ما سوای پروردگار است. و اگر چنین شد؛ پروردگار محبت خودش را در دل او جای میدهد و چشم دلش را باز میکند.«وافتح عین قلبه فاناجیه فی ظلم اللیالی». اگر با من مناجات کند؛ من هم در تاریکی شب جواب او را خواهم داد. «و اسمعه کلامی». و آنوقت کلام خودم را در همان تاریکی شب به او میفهمانم.
گر از طریق صدق كنی راز دل به من من هم بگویمت همه راز دل از صفا
گر تشنه به عشق منی از عطش بمیر تا زندگی دهم به تو از چشمه بقا
ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق
دیدگاهی ثبت نشده!!!