جمعی از افرادی که قصد چله دیدار حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسجد سهله را داشتند
به نوجوان ترین فرد موجود در آنجا (مرحوم آیت الله ناصری) گفتند ما کمی آرام تر حرکت می‌کنیم و شما برو و از مغازه فلانی که انسان شریفی است، مقداری کالا بگیر و بعد از آن به ما بپیوند.
>آن نوجوانان با عجله خود را به مغازه رساند و مشاهده کرد که مغازه دار با ادب مقابل شخصی ایستاده است و در حال گوش نمودن سخنان اوست!
به مغازه دار با عجله گفت آقای مغازه دار شما را کار دارم.
مغازه دار گفت اینهمه عجله برای چیست؟
نوجوان گفت می‌خواهم به جمعی که قصد چله‌ی تشرف، به محضر حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسجد سهله دارند، بپیوندم.
مغازه دار به نوجوان گفت: چرا اینقدر سختی می‌کشید! شما خود خوب شوید، بدانید که حضرت خود به دیدار شما می آید!
نوجوان همینکه متوجه شد آن فردی که در حال بیرون رفتن از مغازه است با عجله و دوان دوان به دنبال ایشان رفت و همانجا به یاد حرف استادش افتاد، که هر وقت مشکل دار شدی سه بار صدا بزن (یابن الحسن یابن الحسن).
>تا این کار را انجام داد، حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایستادند و رو کردند به آن نوجوانان و با محبت فرمودند: جوان همان حرف آقای مغازه دار!!!
Loading... 
دیدگاهی ثبت نشده!!!