وقتی که این مسجد ساخته نشده بود، اینجا یک بیرونی داشت. سماور آتش میکردند. یکی نفر آمده بود اینجا به او گفتند برو مسجد دارند موعظه میکنند. گفت کار من از این چیزها گذشته. گفتند برو، دستگاه پروردگار عریض است. گفت نه کارمن گذشته و … گفتند برو کفشها را جفت کن گفت عرض کردم من دیگر مأیوسم _ با آنکه یاس از رحمت پروردگار از معاصی کبیره است فَلَا تَيْأَسْ فَإِنْ الْيَأْسَ كُفْر _ گفتند حالا یک کار دیگر کن این سماور زغالی را ما آتش کردهایم یک زغال برای اباعبدالله در آن بیانداز. گفت این میشود. یک زغال برای اباعبدالله انداخت در سماور. مدتی گذشت من سراغ ایشان را گرفتم… گفتند [مرحوم شد] در عالم رویا او را دیدیم گفتیم خدا با تو چه کرد؟ گفت همان زغالی که برای اباعبدالله انداختم کار مرا درست کرد.
– نه اینکه شما تصور کنید که انسان از عالم تکلیف باید صرف نظر کند. اینها را میگویم که شما شوق پیدا کنید ان شاء الله توجه کنید.
پروردگار شما را دوست دارد
گفت من کارم گذشته بود و در آخر عمر ملتجأ شدم. کسی که به سراغ من آمد آقا اباعبدالله بود. فرمودند برای همان حبه زغالی که در سماور انداختی ما از تو گذشتیم.
گر کیمیای دولت جاویدت آرزوست بشناس قدر خویش که گوگرد احمری
حضرت فرمود آیا شما کبریت احمر دیده اید؟ گفتند نه یا ابن رسول الله. کبریت احمر چیست؟
فرمود: آنکس که به مقام یقین تخلق پیدا کند. مقام یقین.
افاضه إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً أَلْهَمَهُ الْيَقِينَ.
از عالم بالا -در اثر تخلق عملی- یکباره یقین را سرازیر کردند در قلب. و اندر آن نیمه شب آب حیاتم دادند. آن آب زندگی را ریختند در قلب من. فرمانبر خدا و نگهدار خلق باش.
ویدئوهای اخلاقی بیشتر در آپارات ندای تهذیب
درس های اخلاقی سایت معاونت تهذیب حوزه
مشاهده موارد بیشتر از فیلم های کامل دروس اخلاق
دیدگاهی ثبت نشده!!!